جسمانی، دستکاری و تغییر بدن۱ تجربه میشود.]۱۱[
اگرچه زنده ماندن از سرطان میتواند عوارض جسمانی و روانی مربوط به تشخیص و درمان را به همراه داشته باشد، اما گزارشهایی نیز مبنی بر ادراک توأمان از رشد و تحول خود۲ از طریق استقامت و تحمل درد بدنی وجود دارد. افزایش خودکارآمدی، اطمینان، و نیز امید و معنای زندگی، گزارشهای رایجی پس از درمان سرطان هستند (لُو و دیگران، ۲۰۰۷). حتی برخی بیماران بر این باورند که دردی که تحمل میکنند نوعی تطهیر۳ برای آنها است، که موجب رستگاری و نجات در زندگی پس از مرگ میشود (کُواِواسرِنود۴ و دیگران، ۲۰۰۰).
فراترکیب۵ انجامشده از سوی هفرن و همکاران (۲۰۰۹) نشان داد که بازماندگان از بیماری بر این باور بودند که تخلیه شدنِ بدن با اثرات جانبی بیماری، برای دستیابی به رشد روانشناختی بعدی ضروری بوده است. هفرن و همکاران (۲۰۱۰) همچنین گزارش کردند که افراد توانستند احساس توانمندی درونی و نیز قدرشناسی نسبت به بدنشان را به هنگام تجربه وخامت و بدتر شدن حال جسمانی دست آورند. همچنین، افراد میتوانند رابطه سالمتر و قدرشناسانهتری را نسبت به بدنشان پس از تجربه درد بدنی ایجاد کنند (هفرن و دیگران، ۲۰۰۸).
در نگاه سنتی اصلاح و دستکاری بدن عملی تلقی میشود که از سوی جمعیتهای منزوی و به حاشیه راندهشده انجام میگیرد (فیشِر، ۲۰۰۲). تحقیقات روانشناختی نیز عمدتاً بر شناسایی آسیبهای روانی مرتبط با چنین رفتارهای خودانگیخته و دردناکی متمرکز بوده است (جِفریز،۶ ۲۰۰۰؛ کاردیسیز۷ و دیگران، ۲۰۰۸). با اینحال، ممکن است که همیشه اینگونه نباشد. جوامع یونان و روم از هنرهای مربوط به بدن۸ بهعنوان نماد رهبری و جایگاه اجتماعی (مانند دلاوری در میدان جنگ استفاده میکردند). جوامع دیگر، مانند اقوام نخستین امریکا و کانادا، این اعمال را برای تبلور و یکپارچگی هویت فردی و اجتماعی بهکار میگرفتند. به تازگی، محققان پذیرفتهاند که تجربههای مثبت و بهباشی روانشناختی (برای نمونه، افزایش اطمینان، اصالت، کمالیافتگی) میتواند از برخی شکلهای تغیر