زندگیمان نداریم تا موفقیتهای ما را مورد ستایش قرار دهد. این راهبرد گاهی میتواند نامناسب باشد، اما جایگاه خود را دارد. تبریک به خود را نباید با غرور، خودستایی و فخرفروشی اشتباه گرفت؛ تبریک به خود تنها مستلزم آن است که نحوه سربلندی و افتخار خود و یا تأثیرنهی بر دیگران را به خودتان یادآوری کرده و بگویید.
۶. جذب. این راهبرد را میتوان اینگونه توصیف کرد: به خودتان اجازه دهید که کاملاً غرقِ در لحظه شوید؛ یا بهعبارتی، غرقِگی ایجادشده توسط خود.۱
۷. بُروز [آشکارسازی] رفتاری: هنگامی که لبخند میزنیم، آیا واقعاً میتوانیم هیجانات/احساسات مثبت را بهوجود آوریم؟ آیا خندیدن، هِرُ و کِر کردن، بالا و پایین پریدن، رقص و پایکوبی کردن میتواند خلقوخوی ما را تغییر دهد؟ شواهد بسیاری در این زمینه هست که بروز بیرونی احساسات مثبت میتواند آنها را تشدید کند.
۸. آگاهی به زمان: این راهبرد از شما میخواهد که لحظههای زودگذر زمان را دریابید، قدر آنها را بدانید و حداکثر استفاده را از زمان حال انجام دهید.۲
۹. شمردن نعمتها و داشتهها: بیگمان ما اکنون میدانیم که یادآوری کردن نیکبختیها و داشتهها به خودمان و اندیشیدن به میزانِ خوشاقبالی و خوشبختیمان چقدر مهم است. زمانی را در انتهای روز یا انتهای هفته برای شمردن نعمتها و داشتههایتان بگذارید.
۱۰. فکرِ خوشیکُش:۳ در میان راهبردهای دهگانه سرخوشی، راهبرد دهم در واقع راهبردی برای «چگونه نبودن» است. این راهبرد اساساً بر این واقعیت تکیه میکند که اگر شما درگیر نُشخوارهای فکری نگرانیزا یا افکار خوشیکُش شوید، در آن صورت هیچ جایی برای تجربه سرمستی نخواهد ماند.
چه چیزی از سرمستی جلوگیری میکند؟
یکی از بزرگترین موانع سرمستی، تمرکز بیش از حد بر وراندازی و ارزیابی احساسات مثبت و اجازه ندادن به تجربهها/احساسات برای روی دادن صِرف آنها است. شما باید مراقب باشید که سرمستی را زورکی به سوی خود هُل ندهید (لیبومیرسکی و دیگران، ۲۰۰۶؛ برایانت و ورف، ۲۰۰۷).
مطالعاتی انجام شدهاند که به بررسی روشهایی میپردازند که افراد برای سرمست شدن از تجربهها بهکار میگیرند. برای نمونه پژوهشگران از افراد خواستند که یکی از این کارها را انجام دهند: ۱) در مورد