ادبیات این حوزه بالغ بر ۱۰۰ مداخله را مورد شناسایی قرار دادند. سین و لیبومیرسکی (۲۰۰۹) با بهکارگیری تعریف یادشده در بالا ۵۱ مداخله یافتند. سرانجام آنکه، خانم لیبومیرسکی در کتابش با عنوان چگونه شادکام زندگی کنیم؟،۱که تماماً بر اساس یافتههای تجربی نگاشته شده است، بر این بارو است که ۱۲ سازوکار وجود دارد که زیربنای مداخلات روانشناسی مثبتنگر را تشکیل میدهند و اعتباریابی مناسبشان، آنها را برای استفاده مناسب میسازند. با اینهمه، در مقایسه با تعداد مداخلات موجود، تنها شمار اندکی از مداخلات مثبت تا به امروز از نظر تجربی آزمون شدهاند. روانشناسی مثبتنگر نیازمند تحقیقات آزمایشگاهی کنترلشده به روی مداخلات خاص، و نیز پژوهشهای طولی است. همچنین، برای پی بردن به اینکه آیا شرکتکنندگان مداخله را ادامه میدهند یا نه، مشاهده دقیق و جدی شرکتکنندگان پس از هر مداخله ضروری است؛ زیرا که این امر بر نتایج بعدی تأثیر مینهد.
آیا مداخلات همسان، بر همه تأثیر یکسانی دارند؟
در یک کلام، نه. فهم این نکته بسیار اهمیت دارد. همانگونه که هر یک از ما «فردی واحد» هستیم، و هر یک گرایشهای خاص فردی خودمان را داریم، هر مداخلهای نیز متناسب با همهکس نخواهد بود. این یافته را لیبومیرسکی و گروهش کشف کردند؛ هنگامی که در جستجوی فهم این بودند که چرا برخی مداخلات در مورد برخی افراد کارا هستند و برای باقی نه (لیبومیرسکی و دیگران، ۲۰۰۵؛ لیبومیرسکی، ۲۰۰۶). آنها بدین نتیجه رسیدند که باید تناسب شایستهای میان مداخله و سه معیار اصلی در میان باشد:
تناسب با خاستگاه ناشادکامی فرد
تناسب با توانمندیهای فرد
تناسب با سبک زندگی فرد
آزمون تشخیص تناسب شخص ـ فعالیت۲ (لیبومیرسکی، ۲۰۰۸) از شما میخواهد که به ۱۲ فعالیت توجه کند و درباره احساس خود مبنی بر اینکه آیا آنها طبیعی هستند یا اجبار و تحمیل بر خود، داوری کنید. گروه تحقیقی خانم لیبومیرسکی همبستگی معناداری را میان نمرات تناسب شخص و پیروی او از مداخلات، و نیز نمرات بهباشی پس از مداخله یافتند. دغدغه دیگر لیبومیرسکی اهمیت تنوع بود. پس