رخدادها نشان میدهند (امنز، ۱۹۹۱؛ برونشتاین و دیگران، ۱۹۹۸؛ اوشی و دیگران، ۱۹۹۹).
سرانجام آنکه، پژوهشهای شِلدن و کَسِر (۱۹۹۵) نشان میدهد در هر حال همخوانی و سازواری۱ برای یکپارچگی و انسجام شخصیت ضروری هستند. سازواری عمودی۲ به هماهنگی و همسانی۳ میان سطوح پایینتر و بالاترِ اهداف مربوط است. سازواری افقی۴ مستلزم هماهنگی و همسانی اهداف در سطوح یکسان و همعرض است. و بالاخره، همخوانی۵ به پیگیری اهداف به دلایل خودتعیینگر،۶ و از طریق انگیزش درونی اشاره دارد. همخوانی و نیز سازواری عمودی پیشبینیکنندههای پیامدهای گوناگون بهباشی هستند. از اینرو، پژوهشها نشان میدهند که شما باید بکوشید که اهدافِ هماهنگ و سازگار را نگه دارید، تا انها بهجای تناقض با یکدیگر، مکمل همدیگر باشند (اوشی و دینر، ۲۰۰۱).
ناکامی در دستیابی به اهداف
اگر پیگیری اهداف برای بهباشی آنقدر ضروری و بنیادین است، پس چرا افراد اغلب در پیگیری اهدافی که برایشان مهم است، ناکام میمانند؟ دلایل بسیاری برای این مسأله پیشنهاد شده است. شاید صرفاً بیشتر به خاطر دلایل حسابگرانه و تدارکاتی باشد؛ ما همتمان را بر اهداف کماهمیتتر، اما فوریتر، مینهیم (فُرد۷ و نیکلز، ۱۹۹۱). همچنین، یافتن و نگهداشتن شور و اشتیاق و طلب پایدار در سرتاسر یک دوره زمانی میتواند کار بسیار سختی باشد؛ از اینروست که ما گاهی کمی از «انگیزه و اشتیاقمان را از دست میدهیم». دست آخر آنکه، پژوهشگران نشان دادهاند که وقتی افراد اهداف غلطی (برای نمونه، پول، شهرت، و دیگر اهداف بیرونی) را دنبال میکنند، معمولاً خیلی زود دلسرد میشوند و اهدافشان رها میکنند. از اینرو، برگزیدن اهداف درست، نگهداشتن شور و اشتیاق (با گوشزد پیوسته اهمیت رنجکِشی به خود برای موفقیت آینده) و وقت مناسب نهادن برای اهدافِ باارزش، برای دستیابی به نتایج موفقیتآمیز و بهباشی مهم هستند. جالب اینکه، نوشتن اهداف و گفتگو با دیگران در مورد آنها، برای ما امکان تعهد بیشتری به هدف فراهم میآورد (لیبومیرسکی، ۲۰۰۸).
بخش بعدی بر یک عامل مهم و مؤثر بر دستیابی به هدف و انگیزش تمرکز میکند: زمان. همچنین