برای کسی که محبوبش را از دست میدهد، پذیرش مرگ چنان باری سنگین و خارج از توان است که معانی و توجیهات غریب عقلانی برای مرگ میسازد، تا همچنان امیدوار مانده و بتواند به زندگی ادامه دهد (فستینگر و دیگران، ۱۹۵۶، ۲۰۰۸).
از سوی دیگر، توهمات مثبت میتواند بهراستی برای ما خوب و کارساز باشند. همانند ناهماهنگی شناختی، افراد درباره وضعیت ناراحتکننده خود توهمات مثبتی میسازند تا با توجیه عقلانی از آن حادثه عبور کنند. برای نمونه، اگر در کسی سرطان تشخیص داده شود، او توهمات مثبتی را میآفریند که [مثلاً] سرطان برای او یک کلاس درس است که از آن چیزهای بسیاری میآموزد؛ و البته این چهره توجیهی را بدین منظور میسازد تا فهم خود را قانع کند که آسیب رویداده بیهوده و بیثمر رخ نداده است. این نظریهها فرض مسلّم میگیرند که هیچ آسیبی بیدلیل برای ما رخ نمیدهد. (زیرا) انسان نیاز دارد دلیلی برای آن پیدا کند، و گرنه درک آن برایش بسیار مشکل میشود.
افزون بر این، انتقادهایی نیز بر خودکامگی تلویحی موجود در مثبت اندیشی وارد شده است (هِلد، ۲۰۰۴). بر اساس این انتقاد، از چشمانداز زورگویانه تفکر مثبت فرد نه تنها باید بهبود یابد، بلکه باید فشار افزونتری را نیز برای پی بردن به چیزی مثبت در ورای تجربهاش تحمل کند. این در حالی است که اگر مثبت بودن فوراً و یا اصلاً یافت نشود، خود این میتواند عاملی برای احساس شدید فشار، افسردگی و سرخوردگی در فرد شود. در پاسخ باید گفت که نظریه رشد پس آسیبی بیشتر تأکید میکند که افراد در کنار غمگینی، آزردگی و درماندگی عمیق میتوانند چیزهای سودمندی را بهواسطه مبارزه با ناملایمات بهدست آورند، و اینگونه نیست که چنین رشدی ضرورتاً در هر آسیبی و برای هر کسی رخ خواهد داد. دانستن اینکه چنین رشدی ممکن است، میتواند تأثیر مثبت عمیقی بر بازماندگان از یک آسیب بنهد. بنابراین هر کسی را یارای دستیابی به رشد پسآسیبی نیست.
استدلال آوردن برای هر یک از دو طرف ادعا که رشد پسآسیبی واقعی است یا نه، سودی ندارد؛ زیرا رشد پسآسیبی تنها یک احساس درونی از افزایش بهباشی است (ثورنتن، ۲۰۰۲: ۱۶۲). محققان این حوزه بر این باورند که اگر هیچ آسیب روانی روشنی در میان نباشد، گزندی به کسی وارد نگردد، و رشد پسآسیبی در دو سطح روانشناختی و بدنی سودمند بهنظر آید، رشد پسآسیبی به خودی خود میتواند موضوع مهمی برای پژوهش باشد. وانگهی، حتی اگر این فرض منتقدان را مورد توجه قرار دهیم که رشد پسآسیبی فقط یک توهم یا سوگیری دلخواه اجتماعی است، اما باید گفت که آنها هنوز هیچ ابزار اندازهگیریای ایجاد نکردهاند و توافقی بر سر تعریف شناساننده توهم یا تحریف به دست نیاوردهاند (کلهون و تدسکی، ۲۰۰۸).