زمان استراحت ویکتور فرانکل۱
برخی از شما که کتاب شگفتآور و نیروآفرینِ «انسان
در جستجوی معنا»۲
را خواندهاید، نام ویکتور فرانکل را
خوب میشناسید (فرانکل، ۱۹۶۳).
ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی، که در ترزین اشتات، آشویتس و تورکایم۳ طی سالهای ۱۹۴۲ تا ۴۵
زندانی بود. در سرتاسر سالهای سخت کار اجباری در اردوگاههای اسرای جنگی نازیها
او همسر و خانوادهاش را گم کرد. در دوران زندان، فرانکل زندانیان همبندش را
تماشا میکرد تا نظریهای را درباره بقا و سائق انسان کشف کند: اراده و طلبِ
معنا. فرانکل گفت، هر آنکس که اراده و طلب معنا داشت، هر آنکس که چیزی داشت تا
برای آن زنده بماند، حتی در شرایط کشنده و فاجعهبار، زنده ماند. نظریه فرانکل
بعدها شکل رواندرمانی به خود گرفت و نام معنادرمانی بر آن نهاده شد و مدرسه اصلی
آن هنوز در وین فعال است. داستان زندگی و نظریههای فرانکل، داستان پیروزی
ظفرمندانه روح انسان۴ است، و گواهی بر این باور
اوست که حتی هنگامی که همه چیزِ آدمی ستانده شده است، هنوز هم او را یارای
انتخاب واکنش هست.
رشد پسآسیبی اینک به پنج حوزه تقسیم میشود] ۲[(کلهون و تدسکی، ۲۰۰۴):
حوزه اول، توانمندیهای شخصی (یا ادراک تغییر در خود) است و مربوط به هنگامی است که بازماندگانِ آسیب از پیدایش چنین صفاتی در خود خبر میدهند: قویتر، عمیقتر، اصیلتر، مطمئن، گشوده، همدل، خلاق، سرزندگی بیشتر، بالغ، انساندوست، استثنایی، متواضع و مانند آن. بسیاری خودشان را اکنون که در معرض این تجربههای تکاندهنده و بیدارکننده قرار گرفتهاند «شخصی بهتر» توصیف میکنند.
حوزه دوم، مربوط به ارتباط با دیگران است؛ یعنی آنجا که افراد گزارش میکنند به خانواده و خویشان نزدیک و دورشان نزدیکتر شدهاند. افراد از مستحکمتر شدن پیوندهای رفاقتشان خبر میدهند و میگویند افرادی که پیش از حادثه رخداده صرفاً از آشنایان/غریبهها/همسایگان به شمار میآمدند، حالا