کار میکنم واقعاً از دنیا فاصله میگیرم. وقتی توقف میکنم باز میتوانم اجازه دهم که برگردد.
آنچنان مشغول کاری که انجام میدهم هستم که خودم را جدا از آنچه انجام میدهم نمیبینم.
آیا هیچگاه تجربهای مانند آنچه در این سه نقل قول توصیف شده است داشتهاید؟
با چه فاصله زمانی چنین تجربه میکنید؟
هنگامی که غرقگی را تجربه میکردید مشغول انجام دادن چه کاری بودید؟
چه چیزی این تجربهها را آغاز کرد؟
چه چیزی موجب تداوم این تجربهها شد؟
چه چیزی آنها را متوقف کرد؟
درباره این تجربهها، مشخص کنید که به چه میزان با جملات زیر موافق یا مخالفید:
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸
کاملاً مخالفم کاملاً موافقم
ــــــ ۱. من مشغول میشوم.
ــــــ ۲. من مضطرب میشوم.
ــــــ ۳. کاملاً میدانم چه باید انجام بدهم.
ــــــ ۴. درباره چگونگی انجام دادن کارم، سرنخهای مستقیمی به دست میآورم.
ــــــ ۵. احساس میکنم میتوانم از عهده مطالبات هر موقعیت بر بیایم.
ــــــ ۶. احساس میکنم دچار فکر و خیالام.
ــــــ ۷. حوصلهام سر میرود.
ــــــ ۸. برای اینکه ذهنم روی آنچه رخ میدهد متمرکز بماند باید کوشش کنم.
ــــــ ۹. من آن کار را حتی اگر مجبور نبودم انجام میدادم.
ــــــ ۱۰. حواسم پرت میشود.
ــــــ ۱۱. زمان کندتر یا زودتر میگذرد.
ــــــ ۱۲. من از این تجربه و از به کار بردن مهارتهایم لذت میبرم.
نمرهگذاری
بخش نخست از راه تحلیل کیفی تحلیل میشود، در حالی که بخش دوم صرفاً عبارت است از: یک نمره تلخیصی (نمرههای وارونه برای گویه ۲، ۶، ۷، ۸ و ۱۰).