123
روان‌شناسی مثبت‌ نگر(نظریه‌ها ، پژوهش‌ها و کاربست‌ها)

و لیری۱ است و با نیاز به دلبستگی بالبی نیز همپوشی دارد. این نیاز گاهی با نیاز به خودمختاری مغایرت دارد اما معمولاً مکمل آن است.

آیا علاوه بر نیازهایی که در بالا شمرده شد (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) نیازهای بنیادین دیگری هم وجود دارد که بایستی برای بهباشی روان‌شناختی برآورده شوند؟ ما، نیز مانند روان‌شناسان انسانی‌نگر متقدم، معتقدیم شکوفایی/ سلامت جسمی، یا احساس برآورده شدن نیازهای بنیادین زیستی برای بهباشی ضرورت دارد. احساس امنیت، یعنی احساس نظم و پیش‌بینی‌پذیری در زندگی فرد (مزلو) نیز به عنوان نیاز بنیادین ضروری شناخته شده است (شلدن و دیگران، ۲۰۰۱).

در این‌باره بیاندیشید
که...
تأملات موشکافانه خود را درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های
اجزای بهباشی سعادت‌گرا که در زیر می‌آید بنویسید:
۱‌.
بهباشی روان‌شناختی.
۲‌.
شادکامی اصیل.
۳‌. نظریه خودتعیین‌گری.
۴‌. غرقگی و شخصیت خودجوش.
کدام شادکامی را تأیید می‌کنید؟

روان‌شناسی هستی‌نگر و روان‌شناسی مثبت‌نگر

روان‌شناسی هستی‌نگر بر «هستی انسان و بر ماجرای بقا و بالندگی انسان» تمرکز می‌کند (ونگ، ۲۰۰۹:۳۶۱). از نظر سنتی، این تصور وجود دارد که روان‌شناسی هستی‌نگر بر جنبه تاریک‌تر زندگی آدمی (مانند این نگاه که شادکامی برآمده از پذیرش این نکته است که رنج جزو ذات انسان است) متمرکز شده است (ونگ،۲۰۰۹:۳۶۴) و این نکته در پژوهش‌های روان‌شناسی مثبت‌نگر نادیده گرفته شده است. از آنجا که این دو ساحت روان‌شناسی بر پرسش‌های بنیادین مشابهی ـ زندگی خوب چیست و چه چیزی زندگی را ارزشمند می‌کند (ونگ،۲۰۰۹:۳۶۱) ـ متمرکزند، جدایی این دو جاهلانه و تا اندازه‌ای خطرناک به نظر می‌رسد.

هدف موج جدید روان‌شناسی مثبت‌نگر هستی‌نگر۲ ادغام این دو ساحت است، ضمن آنکه می‌کوشد

1.. Leary

2.. existential positive psychology


روان‌شناسی مثبت‌ نگر(نظریه‌ها ، پژوهش‌ها و کاربست‌ها)
122

ایجاد یک زندگی هدفمند و شناسایی دلایلی برای زندگی کردن میان استرس، مقابله و رفتار متمایل به خودکشی میانجی‌گری می‌کند (می ـ چوان۱ و دیگران، ۲۰۰۷). افرادی که افزایش میزان افسردگی، نومیدی و افکار متمایل خودکشی را گزارش می‌دهند احتمال بیشتری دارد که از راهبردهای مقابله هیجان‌مدار۲ استفاده کنند.

راهبردهای مقابله اجتنابی، زمانی که به شیوه‌ای سالم استفاده شوند، می‌توانند رویکردی مثبت به بهباشی باشند، چون می‌توانند افکار منفی را به حوزه‌های دیگر زندگی برانند و در نتیجه دلیلی بالقوه برای زندگی پیدا کنند (می ـ چوان و دیگران، ۲۰۰۷).

نظریه خودتعیین‌گری (اس دی تی)

نظریه خود تعیین‌گری، همانند سلسله مراتب نیازهای مزلو، می‌گوید که سه نیاز بنیادین روان‌شناختی، کارکرد سازشی تکاملی دارند. خودمختاری که عبارت است از: گرایش به خودنظم بخشیدن رفتار در چهارچوب اختیار شخصی (و نه کنترل بیرونی). خودمختاری چنین نیز تعریف شده است: تمایل به ایستادگی در برابر اجبار، فشار و کنترل؛ نظم بخشیدن به رفتار خود در چهارچوب نیازهای خود فرد (و امکانات موقعیتی)، که نسبت به رفتاری که برآورنده تقاضاهای بیرونی است، به بقا بهتر کمک می‌کند. بنابراین، خودمختاری عبارت است از: اختیار و تمایل به گزینش آزادانه کنش‌ها که با احساس یکپارچه از خود سازگار است؛ این احساس که فرد به میل خود مبادرت به رفتار کرده است، صرف نظر از اینکه این رفتار به دیگران وابسته است یا نه.

شایستگی۳ عبارت است از: علاقه‌مندی و پذیرا بودن برای پیگیری فرصت‌های یادگیری / مهارت (افزایش کسب مهارت‌های جدید). نیاز به شایستگی در نخستین بازی‌های حرکتی، دستکاری اشیاء، و کاوش محیط نمایان می‌شود. شایستگی همچنین عبارت است از: تجربه رضایت از یادگیری به خاطر خود یادگیری ـ و تمایل به جست و جوی چالش‌ها. این نیاز در پستانداران دیگر نیز تا اندازه‌ای وجود دارد. پس، شایستگی عبارت است از: توانایی تأثیر گذاشتن بر محیط و به دست آوردن نتایج مطلوب.

ارتباط۴ عبارت است از: تمایل و احساس نیاز فرد به ارتباط و مراقبت با اعضای دیگر گروه (این گرایش انسجام گروهی و پشتیبانی متقابل را افزایش می‌دهد). این نیاز همانند «نیاز به تعلق» باومایستر۵

1.. Mei-Chuan

2.. emotion-oriented coping strategies

3.. competence

4.. relatedness

5.. Baumeister

  • نام منبع :
    روان‌شناسی مثبت‌ نگر(نظریه‌ها ، پژوهش‌ها و کاربست‌ها)
    سایر پدیدآورندگان :
    کیت هفرن و ایلونا بونیول، ترجمه: محمد تقی تبیک و محسن زندی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 54622
صفحه از 392
پرینت  ارسال به