ناشادکامی و حمایت اندک اجتماعی ممکن است به مادیگرایی جبرانی بیانجامند. اما، یک استدلال علیه تاثیرات زیانبخش مادیگرایی این است که مادی گرایی فقط زمانی بد است که نتوانید به آن دست یابید. از این رو، کسانی که مادیگرایی بالا و نیز درآمد زیادی دارند بهباشی بالایی را گزارش میکنند (کروفورد۱ و دیگران، ۲۰۰۲). مادیگرایی، مادامی که استطاعت مالی دارید و بدون نگرانی میتوانید آنچه را میخواهید تهیه کنید، به اندازهای که قبلاً تصور میشد زیانبخش نیست.
تعارض انتخاب۲با نظریه ناهمخوانی۳ در پیوند است (شوارتس و وارد۴، ۲۰۰۴). همچنان که ملتها ثروتمندتر و تقاضای مصرفکنندهها بیشتر میشود، جهان ما مملو از گزینشها، جایگزینها و تنوعها در بیشتر کالاهای فروشی میشود. اینک آزادی انتخاب جای خود را به «استبداد آزادی»۵ داده است و گزینههای بیشتر الزاماً چیز خوبی نیست (شوارتس، ۲۰۰۰؛ شوارتس و دیگران، ۲۰۰۲).
در اینباره بیاندیشید که... آیا میتوانید زمانی را به یاد آورید که میخواستید
یک جنس خاص، مثلاً یک کامپیوتر جدید بخرید؟ چند گزینه برای انتخاب وجود داشت؟
آیا این امر، تصمیم اقتصادی شما را آسانتر کرد یا دشوارتر؟
فراوانی حق انتخاب به سه مشکل عمده برای مصرفکنندگان و شهروندان جوامع غربی انجامیده است. اینها شامل موارد زیر میشوند:
مشکلات اطلاعاتی. ما در اطلاعات غوطهور شدهایم، و این ما را در یک وضعیت متزلزل قرار نهاده است؛ چگونه امکان دارد همه آنچه را برای یک انتخاب خردمندانه نیاز هست گردآوریم؟
مشکلات مربوط به خطا. اگر نتوانیم درباره همه گزینههای ممکن اطلاعات به دست آوریم، احتمالاً هنگام قضاوت خطاهای بیشتری مرتکب خواهیم شد.
مشکلات روانشناختی. استرس و اضطرابی که نتیجه فزونی انتخاب و موضوعات فوق است میتواند موجب کاهش سطح بهباشی روانشناختی شود.
البته، مشکل در اینجا الزاماً دادنِ حق انتخاب نیست؛ مشکل ارائه گزینههای بسیار زیاد است که به نظر میرسد بر سطح شادکامی فرد موثر است.