درآمد بالا در این کشورها با احکام خفیفتر زندان برای جنایتهای یکسان، سلامت جسمی و روانی بهتر، طول عمر بیشتر، مرگومیر کمتر نوزادان، خطر کمتر قربانی جنایت خشونتآمیز شدن، احتمال کمتر تجربه رخدادهای استرس زای زندگی، احتمال کمتر ابتلای به افسردگی موجود در «دی اس ام»۱، احتمال بیشتر کودکان برای تکمیل دوران مدرسه و باردار نبودن نوجوانان و اعتماد بیشتر بین افراد همبستگی زیادی دارد.
به علاوه، درآمد غالباً حتی پس از کنترل تحصیلات، با وضعیت تاهل، سکونت، اشتغال، سن و جنسیت همبستگی متوسط اما معناداری دارد (مارکس۲ و فلمینگ۳، ۱۹۹۹؛ تومز۴، ۱۹۸۶؛ بلنچ فلوئر۵، ۲۰۰۱؛ بلنچ فلوئر و دیگران، ۲۰۰۱).
جالب اینکه درآمد با شادکامی در مردان پیوند دارد نه در زنان (آدلمن۶، ۱۹۸۷). درآمد شخصی پایین با افسردگی در شوهران رابطه دارد نه با افسردگی در همسرانشان (راس۷ و هوبر۸، ۱۹۸۵). در آمد پایین با افسردگی در زنان مجرد رابطه دارد و نه با افسردگی در زنان متاهل (کیت۹ و شافر۱۰، ۱۹۸۲). همچنین مشاهده شده است که افراد با درآمد بالا باهوشتر و موفقتر و رفتار غیر دوستانهتر و سردتری دارند (به دینر و بیسواس-دینر۱۱، ۲۰۰۸ بنگرید).
داشتن و حفظ درآمد بالا چندین دردسر دارد، از جمله صرف زمان بیشتر برای کار و نداشتن زمان زیاد برای فراغت و روابط اجتماعی. از همه مهمتر تاثیر «چرخه یکنواخت لذتگرا»۱۲ است که موجب تضعیف شادکامی میشود، چرا که افراد ثروتمند را وا میدارد تا با شرایطشان سازگار شوند، همچنین باعث میشود انتظارها و خواستههای آنها افزایش یابد، که در چنین صورتی، وضعیت موجود دیگر آنها را بهسختی شادمان میکند.
در وضع آرمانی، پژوهشها میگویند که برای حفظ سطوح متوازن بهباشی، افراد باید تقریباً ۵۰۰۰ هزار دلار (معادل ۳۰۰۰ پوند) در ماه پول به خانه ببرند، هر چیزی بیش از این، تأثیر ناچیزی در ارتقای