هیجانمیشویم؟ منافع تکاملی هیجانهای منفی روشن است: آنها خزانه تفکر ـ کنش ما را (یا به بیان ساده، آنچه درباره آن میاندیشیم و گستره کنشهایی که به آنها مشغولیم) به آنهایی محدود میکنند که در شرایط تهدیدکننده زندگی، بهترین کمک را به بقای نیاکان ما میکنند. آنها با کنشهای خاصی نیز ارتباط دارند. در نتیجه، ترس موجب میشود ما فرار کنیم و خشم موجب میشود مهاجم را کاملاً سرکوب کنیم.
توانایی مغز انسان برای تمرکز روی خطرهای واقعی یا بالقوه، محصول فرعی و باقیمانده گرایشهای تکاملی و انطباقی است. انسانها و حیوانات بیشتر گرایش دارند به محرکهای منفی توجه کنند تا به محرکهای مثبت. هزاران سال پیش اگر انسانها میتوانستند به گونه انتخابی به خطر یا شرایط خطرناکی توجه کنند که موجب انقراض خط ژنی آنها شد، زنده میماندند. این انتخابگری گرچه زمانی سودمند بود، ممکن است سبب شود آگاهی ما به جای اینکه به چیزهای درست در خود و جهان پیرامونمان توجه کند، به چیزهایی محدود شود که اشتباه است. اما، پژوهشهای اخیر نشان داده اند افرادی که در گزارش شخصی تجربه هیجانهای مثبت، نمره بالایی گرفتند، متمایلند که به اطلاعات مثبت توجه کنند (استراوس۱ و اَلن۲، ۲۰۰۶).
اما هیجانهای مثبت چه سودی دارند و آیا دارای خزانه کنش هستند؟ این پرسش ما را به نظریه «گسترش ـ و ـ ساخت»۳ هیجانهای مثبت هدایت میکند. در اوایل دهه ۱۹۹۰، فردریکسون کار روی نظریه کارکردهای گسترش و ساخت هیجانهای مثبت را آغاز کرد که نظریهای نوآورانه و در سطح وسیعی پذیرفته شده است (فردریکسون، ۲۰۰۱). پژوهش وی، در چندین آزمایش کنترلشده آزمایشگاهی نشان داد هیجانهای مثبت، خزانه های تفکر ـ کنش ما را گسترش می دهند، هیجانهای منفی را بیاثر میکنند، و موجب تابآوری میشوند (کون۴ و فردریکسون، ۲۰۰۹).
اثر گسترندگی
آزمایشگاه هیجانهای مثبت فردریکسون تأثیرات گسترندگی۵ هیجانهای مثبت را بارها آزموده است. او و همکارانش میگویند هنگامی که ما یکی از هیجانهای اصلی مثبت را تجربه میکنیم، ذهن ما غالباً گشوده یا گسترده میشود ـ و قادر میشویم «خارج از چهارچوب»۶ فکر کنیم. این مسئله مهمی است زیرا هنگامی که ما الگوهای تفکر خود را گسترش میدهیم، غالباً همچون پرنده از بالا به موقعیتمان نگاه