رشد) بالا ببرند.
اعتماد و اطمینان: سازمانهای مثبت اهمیت اعتماد و اطمینان را درک میکنند، و در نتیجه، سطح اعتماد و اطمینان مورد نظر در کارمندانشان را میشناسند.
خلاقیت: سازمانهای مثبت دارای ویژگی و خُلق گشودگی هستند و تفکر خلاق را تشویق میکنند.
کار با توانمندیها: سازمان میتواند به جای اینکه بر ضعفها تمرکز کند، رویکرد توانمندیمدار را در برنامههای رشد کارکنانش بهکار گیرد.
گروهسازی: سازمان بر شکلگیری گروههای تازه سرمایهگذاری میکند و گروههای قدیمی را با ایجاد گروههای تعطیلات آخر هفته یا گروههای ورزشی توسعه میدهد.
فراچشمانداز:۱ سازمان چشماندازی متعادل و معقول را در موردِ توانمندیها و شایستگیها دارد. این توانمندیها و شایستگیها میتواند [نسبت به اهداف سازمان]مثبت یا منفی باشد.
غرقگی: سازمان اهداف و بازخوردهای روشن، و چالشهای مناسبی۲ را پیشِ روی کارمند قرار میدهد.
شیوه کاری مشارکتی: سازمان به کارکنانش اجازه میدهد که نحوه کار را تعیین کنند؛ برای نمونه از خانه، پشت تلفن، و....
فضای آزاد، قدرت دادن، خودسازماندهی: سازمان به کارمند رخصت میدهد که گروه خودش را اداره نماید، و در شرکت سرمایهگذاری کند.
گرچه اوضاع در حال تغییر است، اما هنوز هم بسیاری از سازمانها رویکرد ضعفمدار و مبتنی بر اشکالیابی را برمیگزینند، که معلوم شده است در افزایش بهرهوری و شکوفایی سازمان و نیز خود کارکنان ناکارا است. همچنین، مدیر یکی از کلیدهای تأثیرگذار بر تعهد و شکوفایی در سازمانهای تجاری و محیطهای کاری است. برای نمونه، کارکنانی که احساس میکنند از سوی مدیریت نادیده گرفته میشوند و مورد بیاعتنایی قرار میگیرند، ۴۰% احتمال وجود دارد که دست از کار بکشند. برعکس،