برای پنج ماه شد، و افزایش بینش نسبت به انگیزهها و هیجانها، خوشبینی، خودنظمبخشی، و اطمینان به همراه داشت. به کرّات نشان داده شده است که این تمرین هیجانات مثبت را افزایش میدهد (شلدن و لیبومیرسکی، ۲۰۰۶).
مهمتر آنکه، این تمرین میتواند با فهرست کردن اهداف اصلی و فرعی اولویتها را مشخص کند و از نو سامان دهد. لیبومیرسکی (۲۰۰۷) به استفاده از نوشتههای فرد در برنامه بهترین خودهای ممکن و تجزیه و تحلیل نحوه دستیبابی کامل او به اهداف بزرگتر توصیه میکند.
واتکینز۱ و همکاران (۲۰۰۸) الگوی نوشتن را با مفهوم قدرشناسی در همآمیختند. آنها در آزمایششان از شرکتکنندگان خواستند تا یک خاطره سراسر ناخوشایند را به یاد آورند. آنهایی که از ایشان خواسته شده بود تا پیامدهای آن رخداد را به یادآورند، احساس میکردند که اکنون میتوانند قدردان باشند؛ زیرا پایانی خاطرهآمیزتر، تأثیر هیجانی ناخوشایندِ کمتر و افکار مزاحم کمتری را نسبت به آنانی تجربه کرده بودند که از ایشان خواسته شده بود صرفاً درباره خودِ رخداد یا موضوعات خنثی و نامعین بنویسند (واتکینز و دیگران، ۲۰۰۸).
اعمال تصادفی حاکی از مهربانی
یکی از بیشترین نقدهای واردشده بر روانشناسی مثبتنگر تمرکز بیش از اندازه بر شادکامی فردی لذتنگرانه است (ون دُرزن، ۲۰۰۹). چنانچه در مداخله بعدی نشان داده میشود، این نقد نمیتواند خیلی مشکلآفرین و مشاجرهزا باشد. این مداخله، یعنی اعمال تصادفی حاکی از مهربانی،۲از شرکتکنندگان میخواهد که به اعمال مهرآمیز نسبت به دیگران بپردازند (برای نمونه: باز نگه داشتن محترمانه در برای یک غریبه، شستن ظرف هماتاقیها). باور بر این است که این مداخلات، خودنظمبخشی، تعاملات اجتماعی مثبت و احساسات دستگیرانه نسبت به دیگران را تقویت میکند. اهمیت این تمرین در گستره متنوع اعمالی است که میتوان انجام داد، و نیز اینکه همه آنها را در یک روز میتوانید انجام دهید. دلایل اهمیت این مطلب آن است که وقتی شما کار مشابهی را بارها برای دیگران