چنین فردی هیچ نیازی به ترغیب و تشویق، وعده و یا تهدیدات بیرونی ندارد که شروع به کار و فعالیت کند. برانگیختگی درونی بهباشی، تعهد و موفقیت را نیز میافزاید. از دیگر سو، کنشهای برانگیخته از بیرون، پاداشی جداناپذیر برای خود رفتار ایجاد میکنند.
در اینباره بیاندیشید که... بهطور کلی، اهداف شما آیا بیشتر مبنای انگیزشیِ
بیرونی دارند یا درونی؟ آیا انگیزه به هدف وابسته است؟ اهداف کنونیتان را بنویسید
و تأمل کنید که آیا تلاش و تکاپوی شما برای پاداشهای درونی است یا بیرونی؟
البته ما همیشه نمیتوانیم برای انجام تمام کارها از درون برانگیخته شویم. بهویژه، هر چه سن بالاتر میرود ما مجبوریم که (بنابر اقتضای نقش اجتماعی) برخی کارها را انجام دهیم، یا به ما گفته میشود که چه کارهایی را انجام دهیم، که اگر دست خودمان بود شاید انجامشان را انتخاب نمیکردیم (مانند تکلیف منزل، کار منزل، و کارهایی مانند اینها). در آن مواقع چه رخ میدهد؟ پیوستار خودتعیینگری رایان و دسی۱ (نمودار ۷-۱) به حل این معما میپردازد و شش گونه انگیزش موجود در مسیر جستوجو و رسیدن به خودتعیینگری را نشان میدهد. گونه اول، بیانگیزشی است؛ یعنی هنگامی که فرد مطلقاً هیچ انگیزشی برای انجام آنچه که از او میخواهند ندارد و به احتمال خیلی زیاد آن را انجام نخواهد داد. مرحله بعد، ساماندهی (نظمبخشی) بیرونی۲ است؛ و مربوط به جایی که شخص خودتعیینگر نیست و با نیروهای بیرونی تنظیم و کنترل میشود. این افراد به احتمال بسیار کاری که از آنها خواسته میشود را انجام خواهند داد؛ زیرا کسی او را وادار به انجام کار درخواستی میکند. ساماندهی درونفکنیشده۳ هنگامی رخ میدهد که کسی بر اساس احساس گناهِ ناشی از عدم انجام کاری، برای انجام آن کار برانگیخته میشود. این نوع انگیزش، بیشتر یک «بایدِ درونیشده» است تا انگیزشِ مبتنی بر «خواستن».