رفتند. اگرچه این ماجرا افسانه است، تأثير نرمی و مدارا در موفقيت را بهخوبی نشان میدهد. مثالی دیگر نيز در اين زمينه داريم.
شتر رمیده
تصور کنيد فردی مرکبش رميده و پا به فرار گذاشته است. مردم برای کمک به اين شخص، همه با هياهو و غوغا در پی آن مرکب میدوند تا به خيال خود، او را بگیرند و برای صاحبش بياورند. روشن است که حرکت چند نفر و هجوم آنها به حيوان فراری، او را بيشتر گريزپا میکند و موجب رميدگی بيشتر او میشود و روشنتر آنکه هيچگاه انسان به مرکبی که از وحشت و بيم از چيزی رميده و اکنون وحشت و هراسش بيشتر شده است، نمیرسد و بيهوده میدود. حتی شايد مرکب چنان بدود که ديگر دست کسی به او نرسد. در اين فضا، صاحب مرکب فرياد میزند که کسی به ميان نيايد که من خود میدانم چگونه مرکب فراریام را بازگردانم. او همه را عقب میزند و سعی میکند فريادها و هياهوی آنها را بخواباند تا ترس و وحشت مرکب کم شود و آنگاه دستهای علف خوشمزه به دست میگيرد و نرمنرم با سخن آرام، به سوی حيوان میرود و کمکم او را آرام میکند.
نرمی و مدارا همه جا به کار میآيد و با چيزی همراه نمیشود، جز آنکه آن را زيبا میکند و میآرايد. بياييد همه با هم پا در راه پيامبر صلی الله علیه و آله بگذاريم و نرمی او را سرمشق خود کنيم و مانند موسی و هارون علیهما السلام، با دشمنان خود نيز نرم سخن بگوييم؛ چه رسد به دوستان و همسايگان و نزديکان. کافی است چند روز تجربه کنيم، آنگاه ديگر هيچگاه نرمی و مدارا را کنار نخواهيم نهاد و هميشه دوستان صميمی را در کنار خود خواهيم داشت. به گفته صائب:
شد کُند از ملايمت من زبان خصمدندان مار را به نمد میتوان کشيد