كسی را كه خيرخواهانه از آنها ايرادی میگرفت، بهترين دوست خود میشمردند و انتقاد او را هديهای برای خود میدانستند (با آنكه عيب ، از ساحت امامان، دور است). اما ما چگونهایم؟ گاه همه وجودمان از عيب ، انباشته شده و ديده خودپسندمان، آن را نمیبيند. دوست است كه چون بزرگی و پاكی ما را میخواهد، لب میگشايد و ما را در خلوت درون به فكر فرو میبرد و گاه به گريه میاندازد و وامدار خود میسازد و نام خود را برای هميشه در خاطرمان ثبت میكند؛ چرا كه دوستی را كه با او خنديدهایم، از ياد خواهیم برد، اما اين دوست را هرگز.۱ ديده تيزبين دوست است كه میتواند پرده غفلت ديدگان ما را بدرد و به كژیهای جان ما آگاهی يابد و از ما بخواهد كه آنها را برطرف سازيم.
دوست، آيينه دوست است، و آينه شكستن خطاست. انتقاد ديگران، داروی تلخی در دهان ماست و نصيحت دوست، سوزنی برای بادكنك غفلت ما. ازاينروست كه امام سجاد علیه السلام حقّ منتقد را تواضع ما در برابر او و گوشسپاری ما به سخن او و سپس انديشيدن به انتقاد او میداند، تا اگر درست بود بپذيريم و تشكر كنيم و او را خيرخواه خود بدانيم و اگر نادرست بود، آن را به كناری بنهيم و باز هم سپاسگزار او باشيم.۲
اصل دهم: پاکی ارتباط
ما انسانهای عادی، پای در خاك داريم و نشان از افلاك. گاه پای خاكی ما در پی چشمان غبارگرفته میرود و ما را بر زمين میكوبد. ارتباطی که بستر رشد ما باید باشد، به هوا و هوس آلوده میگردد و با دخالت