سرعت ما در پيمودن مسير انسانی به سوی مقصد خدايی بيفزايد، نه آنكه از شتاب آن بكاهد.
اصل نهم: کاستن از نامهربانی
کودکی، آغاز رابطه است و جوانی بهار دوستی، و میانسالی استمرار ارتباط. در نوجوانی و جوانی، شكوفههای پيوند میشکفد و در میانسالی میوه میدهد. اما گاه و بيگاه، باد هجران میوزد، فصل سردِ قهر آغاز میشود و دلهای آتشناكِ محبت به سردی میگرايد. در اين ميان، وظيفه ما، دميدن در تنور داغ محبت و كوتاه كردن هجران است و تبديل قهرها از سه سال و سه ماه به سه روز.۱
جلوههای نامهربانی، رنگ تندتری نيز دارد: نامهربانی افراد ناسازگار، كه گاه در كنار ما حضور میيابند و در كلاس درس يا حجره مدرسه و خوابگاه دانشگاه و آسايشگاه پادگان، مزاحم همه میشوند. ما نه میخواهيم، و نه خوب است كه با اينان دوست شويم، اما ناگزير از ارتباط با آنان هستيم. چاره كار، نياشفتن است و تحمل كردن و يافتن راهها و شيوههای سازگاری با ايشان. اين، نشانه خرد و مهارت انسان است.۲
آنچه مهمتر است، تصوير ذهنی ما از نامهربانی است. ما، کسی را كه هميشه میخندد و ما را تأييد میكند و هيچ مخالفتی از خود نشان نمیدهد، يار مهربان میدانيم و آن ديگری را كه گاهگاه، روی ترش میكند و مخالفتی نشان میدهد و خردهای میگيرد، يار نامهربان میخوانيم. اما اين پندار، پردهای بر حقيقت و مانعی برای شناخت است. پيشوايان ما،