نمیخواهند؟ آیا میتوان تصور کرد که شخصی به دیگری توهین روا بدارد، ولی خود را از مقابله به مثل او در امان ببیند؟ آیا ما حق داریم سود و نفع رابطه را تنها برای خود بخواهیم و در عرصه پیوند اجتماعی، هیچ حقی برای آن سوی رابطه در نظر نگیریم، یا شأن و منزلت و درجهای فروتر از آنچه باید باشد، برای وی در نظر بگیریم؟ پس نخستين اصل در رفتار ـ كه مهمترين نیز هست ـ اين است: همانگونه با مردم رفتار كن، كه دوست داری مردم با تو رفتار كنند.۱
افزون بر این، برای عمیقتر شدن پیوند، نیاز داریم از رابطه خشک حقوقی بیرون بیاییم و نیاز را به محبت پیوند بزنیم و آن سوی رابطه را دوست و برادری بدانيم كه فقط همزاد ما نيست،۲ بلكه برتر از اين، خودِ ماست و ما وظيفه داريم در رفتار با او، خود را به جای او بگذاريم.۳ اگر چنين كرديم، عدالت ورزيدهايم و لقب عادل، برازنده ماست.۴
اصل دوم: خوش... بودن
اگر به گفتار و رفتار خود، عملاً پيشوند «خوش» را بيفزاييم، حتماً ارتباطهای خوش و سرزندهای خواهيم داشت.
در اولين لحظه ديدار و پيش از نزديك شدن دوست، بايد خوشرو باشيم. كليد گشودن دل دوست، خوشرويی و لبخند است. چهره شكفته، پيام محبت است و فرستادن موج دوستی. لب گشودن، دل گشودن را به ارمغان میآورد و خود، اولين كار نيك در نخستين ثانيههای ارتباط است