آيات آغازين اين بحث، بهروشنی نشان میدهد که ارتباط و پيوند داشتن با عالمان، آن اندازه سودمند و لازم است که خداوند، يکی از بزرگترين پيامبرانش، حضرت موسی علیه السلام را با همه عظمت و اولوالعزم بودن، به محضر مردی میفرستد که بهرهای از علم لدنی داشت. موسی علیه السلام همسخن خدا، پذيرفت که از آن مرد پیروی کند و در پی او باشد تا آنچه را مايه هدايت و راهنمايی اوست، به وی بياموزد. ماجرای موسی علیه السلام و همراهیاش با اين عالم الهی نشان میدهد که موسی در پی ايجاد رابطه است و شکوه پيامبریاش مانع درخواست و تقاضايش نمیشود. او فرسنگها برای رسيدن به چنين شخصی راه میپيمايد تا بتواند چنين پيوندی برقرار کند. او با تحمّل مشقتهای راه و هموار کردن دشواریهای سفر بر خود، به حضور معلم میشتابد و زانوی شاگردی به زمين میزند و به او وعده صبر و شکيب میدهد، هر چند به دليل نگنجيدن کارهای شگفت معلم در قاموس شريعت موسی، لب به اعتراض میگشايد. يکی از پیام های اين ماجرای خلاصهشده در قرآن، تحمل دشواری برای ايجاد پيوند علمی است که ارزش والای اين ارتباط اجتماعی را بهروشنی مینمايد.
افراد شایسته رابطه علمی
این پرسش نيز که با چه کسانی بايد پيوند علمی برقرار کنیم، به گونهای در قرآن پاسخ يافته است. در همين ماجرا تقاضای موسی آن است که عالم الهی يا همان خضر راه سلوک، به او چيزهايی بياموزد که نشان راه هدایت و چراغهای مسیر رشد و تعالیاند. موسی میپرسد: (هَلْ أتَّبِعُک عَلَی أن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا)۱«آيا [اجازه میدهی] از تو پيروی كنم تا