گفتنی است اطاعت از بزرگان، گاه از بزرگان و رئيسان زنده و حاضر نيست، بلکه متوجه پيشينيان و تقليد کورکورانه از آنها میشود که آن نيز اطاعتِ نکوهيده است و قرآن به مذمت آن پرداخته است. قرآن کريم با روانکاویِ اين مقلدان کوردل، خوشگذرانی و غرق در ناز و نعمت و خوشی بودن و يا همان اتراف و مرفه بودن را دليل اين اطاعت يا ادعای اطاعت میخواند و در آيات ۲۲ و ۲۳ سوره زخرف میفرمايد: (بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی اُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ. وَ كَذلِكَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی اُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ)«بلكه آنها گفتند: همانا ما پدرانمان را بر آيينی يافتهايم، و حتماً ما نيز بر اثر پيروی آنها راهيافتهايم. و همين گونه ما در هيچ مجتمعی پيش از تو [نيز، پيامبر] بيمدهندهای نفرستاديم جز اينكه مردمان خوشگذران آنها گفتند: ما پدرانمان را بر آيينی يافتهايم و ما بر پی آنها رهرويم».
علامه طباطبايی، در الميزان به اين مسئله اشاره کرده و گفته است: انتساب اين سخن به مترفان، نشان میدهد که اتراف و در نعمت غنودن، آنان را به تقليد و سرچرخاندن از حقيقت میکشاند.۱ بنابراین، چشیدن مزه نعمت و رفاه، دهان طمع را میگشايد و چشم حقيقتبين انسان را میبندد و بصيرت دل را میبرد و او را به نگهداری وضع موجود فرا میخواند و در تنگنایی از تقلید و دویدن در پی گذشتگان نگاه میدارد و او را به خيال رهيافتگی، سر به فرمان هوس خويش مینماید و به پای همان هوا و هوس، قربانی میکند.۲