گرایشهایی مانند محبت ورزيدن و از تنهايی بهدرآمدن، انسانها را به هم نزدیک میکند و هدفهايی چون تشکيل قدرتی فراگير، ایجاد مکتب یا گسترش مذهب، انسانها را به هم ارتباط میدهد و اشتیاق به همفکری و همکاری را میان آنها جان میبخشد. اين رابطهها شکلهای متعدد و متفاوتی دارد. ميان دوستان، رابطه صفا و صميمت و محبت؛ ميان همکاران، روابط کاری و مديريتی؛ و ميان سياستمداران با مردم، رابطههايی مانند اطاعت و تسليم و ریاست و رهبری شکل میگيرد.
روابط اجتماعی به معنای پوششدهنده همه کردارهای اجتماعی، همانگونه که از شخصيت و اراده فردیِ يکيک اعضای جامعه تأثير میپذيرد، از جهانبينی و نگرش و بينش کلی حاکم بر آن جامعه نيز متأثر است. به سخن ديگر، کردارهای متقابل اجتماعی براساس عمل ارادی و انتخابگرايانه انسان پديد میآيد و ترکيب آنها به روابط اجتماعی میانجامد. عمل ارادی انسان نيز از باورها، شناختها و گرایشهای او سرچشمه میگيرد، که در جامعه دينی، از آموزههای اصلی آن دين برخاسته است. پس به گونهای ساده میتوان تأثير مستقيم باورهای دينی را در روابط اجتماعی مشاهده کرد. اين اما، در صورتی است که افراد متدين به آن دين، به آموزههای اثرگذار آن در روابط اجتماعی عمل کنند و به آگاهی از آن اکتفا نکنند. به سخن ديگر، وجود باورهای دينی در جامعه و آشنايی دينداران با آموزههای وحيانی، بدون عمل و کاربرد
آنها، روابط اجتماعی دينی را به وجود نمیآورد. شبکه گسترده و پيچيده روابط اجتماعی به مثابه رکن اساسی جامعه نيازمند درست، منطقی، عقلی و دينی بودن يکيک کنشها و واکنشهای ميانفردیِ اعضای آن جامعه است؛ کنشهايی منطبق با دستورها و رهنمودهای