ـ چگونه؟ من كه راه را نمیدانم.
ـ ما كه میدانيم. با ما بيا.
ـ باشد، اما شما جلوی من نرويد. نمیخواهم چشمانم دائماً به شما باشد، حتی از پشت سرتان.
ـ پس چگونه راه را به تو نشان دهيم؟!
ـ من جلو میروم، اما هرگاه راه را بهاشتباه پيمودم، [با پرتاب سنگ، آگاه و] راهنمايیام كنيد.۱
و بدين گونه، موسی علیه السلام خود را با عفتورزی و حيا، از لغزشی احتمالی دور نگه میدارد و همانگونه، دختران شعيب علیه السلام. موسی میدانست كه نگاه، تير مسمومی از جانب شيطان و تور پهنشده اوست.۲ موسی میدانست که چشم و گوش، جاسوسانی هستند كه قلب را فريب میدهند و هرچه بخواهند، از او میگيرند. ازاينرو خداوند، حتی راه رفتن دختر شعيب علیه السلام را با حيا همراه كرده۳ و در خطاب به زنان پيامبر، شرط تقوا را، ناز و عشوه نريختن در سخن گفتن دانسته است؛ چرا كه قلب بيماردلان را وسوسه میكند،۴ و اين نيست جز به سبب حضور فعالانه شيطان در اين ميان.
شيطان، نخستين حضور را در ميان دو نامحرم دارد و ازاينرو، خلوت كردن دو نامحرم با يكديگر، حرمت دارد و تنها ارتباط عمومی، آنگونه كه حيا كردن از آدميان را هم بر حيای از خداوند بيفزايد، مجاز