که به در میآييم، کسی به ما سلام نکند و هيچ کس به ما لبخندی نزند و هيچ کس با ما سخنی نگويد و در طول روز نه تلفنی و نه پيام و پيامکی، و فردا و فرداهای ديگر نيز چنين باشد. آنگاه کداميک از ما به غم تنهايی و اندوه غربت دچار نمیشود؟ اگر افراد جامعه از درون با هم دوست نباشند و پیوندی عمیق میان اقوام و انسانهای متفاوت جامعه برقرار نباشد، میتوان عزت و اقتداری سراغ گرفت؟
نعمت برادری
از جمله يادکردهای قرآن از پيوندهای اجتماعی، مقايسه وضعيت اعراب در روزگار جاهلی و پيش از اسلام با وضعيت آنان پس از اسلام است. میدانيم که عرب پيش از اسلام در غرقاب غارت و درگيری و جنگ و تندخويی و بريدن و گسستن و دوری و هجران به سر میبُرد. آنان بر لبه پرتگاه نيستی قرار داشتند و خانوادههای بسيار، چند تن از افراد خود را در کشمکشهای طايفهای از دست داده بودند و حرمتهای بسياری فرو ريخته بود و امنيت و دوستی، آرزوهايی دوردست مینمود. خداوند با روانه کردن منجی بشر، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله آنان را به جمع شدن گرد محور واحد فراخواند و خود ميان دلهای آنان الفت انداخت.
اعرابی که تا ديروز چکاچک شمشيرها را میشنيد، با اسلام آشنا شد و دستانی که بر قبضه شمشير فشرده میشد، بر کف دست ديگر انسانها ساييده شد و نگاه اخمآلود و غضبناکِ ميدان جنگ به لبخند بشارتآفرين صبحگاهی تبديل شد و خداوند، آن را «نعمت» ناميد. اينکه افرادی گسسته از هم و بدون روابط صحيح مدنی و اجتماعی، گرد هم جمع شوند و اوس و خزرجِ دشمن، برادرخوانده يکديگر بشوند، تنها به دست