ما آدميان، گاه غافل از مسيری که در پيش رو داریم، به اطاعت از کسانی روی میآوريم که نه فقط گام در جای پای پيامبران و راه
تعيينشده خداوند نمیگذارند، بلکه تنها از ما بيگاری کشيده، بار خود را به مقصد دنيايی خويش میرسانند. ما گاه به درون حزب و گروه و سازمانی کشيده میشويم و جذب هياهوها و هوراهای پراحساسِ جمعيتی انبوه در پشت سر کسی مانند خودمان میشویم و گلّهوار و چشمبسته، اطاعتکنان و سربهزير، پيش میرويم و پيش میرويم و ناگاه که چشم میگشاييم، خود را در چاهی گرفتار میبينيم که راه رهايی از آن، بسیار تنگ و تاريک است. اينکه ما کسی را به رهبری و رياست برگزينيم که نه فرستاده و پيامآور خدا باشد، و نه از جانب خداوند که ربّ عطاکننده خلقت و هدايتکننده همه موجودات است۱ تأييد شده باشد، همان است که در حديث امام صادق۷ در خطاب به ابوحمزه ثمالی که يار و ياور سه امام بزرگوار: امام سجاد، امام باقر و امام صادق: بوده است، فرمود: «ايّاک والرياسة... إياك أن تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه في كل ما قال؛۲ مبادا در پی ریاست باشی، مبادا کسی را بدون حجت شرعی فراز آوری و او را در همه گفتهها [و فرمانهایش] تصدیق کنی».
ما کسی را میتوانيم به رهبریِ کلّی و هميشگی و عمومی خويش برگزينيم که هرجا او را تأييد کرديم و به هرجا که به فرمان او روانه شديم، بتوانيم بگوييم که خداوند فرموده و خواسته است و هنگام محاسبه و جزا و حساب روز واپسين، حجت خداپسندانه داشته باشيم