87
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

بِالنَّبِيِّينَ فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ وَأَنْکَرَ بَعْضٌ ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَى وَلَايَتِنَا فَأَقَرَّ بِهَا وَاﷲ مَنْ أَحَبَّ وَ أَنْکَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ وَهُوَ قَوْلُهُ: (فَما کانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).۱ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «کَانَ التَّکْذِيبُ ثَمَّ».۲

۰.سپس از میانشان پیامبران را بر انگیخت و آنان را به اقرار به خداییِ خداوند عزّ و جلّ فرا خواند. و این همان سخن خدا است که فرمود: (و اگر از آن‌ها بپرسى: «چه كسى آسمان‌ها و زمين را آفريده است؟»، مسلّماً خواهند گفت: «خدا»). سپس آنان را فرا خواند که به پیامبریِ پیامبران اقرار کنند. پس برخی از آنان اقرار کردند و برخی دیگر انکار کردند. سپس آنان را فرا خواند که به ولایت ما اقرار کنند. پس ـ به خدا سوگند ـ آن کس که دوست داشت، بدان اقرار کرد و آن کس که دشمن داشت، انکارش کرد. و این همان سخن خدا است که فرمود: (آن‌ها [چنان لجوج بودند که] به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند، ایمان نمی‌آوردند). و تکذیب، در آن جا رخ نمود.

همان طور که در روایت ذکر شده، از تمام بندگان اقرار به توحید و نبوّت و امامت گرفته شده و این نشان می‏دهد که اقرار، هدف اصلی در اعتقادات است. البتّه لازم به یادآوری است که این روایت در صدد نفی لزوم علم نیست؛ زیرا روایت مذکور از جمله روایات عالم ذرّ است و در این عالم، قطعاً معرفت به خدا و رسول و امام داده شده و پس از آن، از بندگان اقرار به مفاد علم خواسته شده است. اقرار بعد از علم، حکایت می‏کند از این‌که اقرار فعل غیر اختیاری مکلّف نیست در غیر این صورت اوّلاً، تکلیف مالاطاق پیش می‏آید و ثانیاً، لغویت رخ می‏دهد؛ چون کسی که علم دارد، توان انکار مفاد علم خود را نخواهد داشت و نمی‏تواند به ضدّ معلوم خود متمایل شود.۳

1.. اعراف: آیۀ ۱۰۱.

2.. کلينى، الکافی: ج۲ ص۱۰؛ مجلسى، بحار الأنوار: ج۱۴ ص۹۹؛ همو، مرآة العقول: ج۷ ص۳۱.

3.. کاشف الغطاء، النور الساطع فی الفقه النافع: ج۲ ص۸۹.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
86

کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جَالِساً عَنْ يَسَارِهِ وَ زُرَارَةُ عَنْ يَمِينِهِ. فَدَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو بَصِيرٍ فَقَالَ: «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! مَا تَقُولُ فِي مَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ؟». فَقَالَ: «کَافِرٌ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ». قَالَ: «فَشَکَّ فِی رَسُولِ اللَّهِ؟». فَقَالَ: «کَافِرٌ». قَالَ: ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى زُرَارَةَ فَقَالَ: «إِنَّمَا يَکْفُرُ إِذَا جَحَدَ».۱

۰.نزد امام صادق علیه السلام بودم. من سمت چپ حضرت نشسته بودم و زراره در سمت راست ایشان. پس ابو بصیر وارد شد و پرسید: «ای ابو عبداﷲ! درباره کسی که در خدا شک کرده، چه می‌فرمایی؟». امام فرمود: «کافر است، ای ابو محمّد!». ابو بصیر پرسید: «پس آن کس که در [نبوّتِ] رسول خدا شک کند، چه؟». فرمود: «کافر است». سپس رو به زراره کرد و فرمود: «تنها هنگامی کافر است که انکار کند».

طبق این روایت، امام صادق علیه السلام ابتدا شک کننده در خدا و رسولش را کافر می‏داند؛ ولی سپس این حکم را چنین تقیید می‏زند که شک کننده در صورتی کافر است که در کنار شک خود، دست به انکار نیز بزند و مادامی که منکر نشده است، کافر نیست. پس آنچه در اعتقادات، اساسی است، همان تدیّن به امر اعتقادی است، نه صرف علم؛ چون اگر صرف علم ملاک بود، با وجود شک باید حکم به کفر می‏شد.۲

دسته سوم: روایاتی که «تدیّن» را ملاک اعتقادات معرّفی کرده‏اند، نه علم و یقین را. مثل این روایت از امام باقر علیه السلام که درباره مفاد میثاق عالم ذرّ فرمود:

۰.ثُمَّ بَعَثَ مِنْهُمُ النَّبِيِّينَ فَدَعَوْهُمْ إِلَى الْإِقْرَارِ بِاﷲ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ).۳ ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَى الْإِقْرَارِ

1.. کلينى، الکافی: ج۳ ص۳۹۹؛ شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعة: ج۲۸ ص۳۵۶.

2.. کاشف الغطاء، النور الساطع فی الفقه النافع: ج۲ ص۸۸.

3.. لقمان: آیۀ ۲۵.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23677
صفحه از 435
پرینت  ارسال به