کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جَالِساً عَنْ يَسَارِهِ وَ زُرَارَةُ عَنْ يَمِينِهِ. فَدَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو بَصِيرٍ فَقَالَ: «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! مَا تَقُولُ فِي مَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ؟». فَقَالَ: «کَافِرٌ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ». قَالَ: «فَشَکَّ فِی رَسُولِ اللَّهِ؟». فَقَالَ: «کَافِرٌ». قَالَ: ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى زُرَارَةَ فَقَالَ: «إِنَّمَا يَکْفُرُ إِذَا جَحَدَ».۱
۰.نزد امام صادق علیه السلام بودم. من سمت چپ حضرت نشسته بودم و زراره در سمت راست ایشان. پس ابو بصیر وارد شد و پرسید: «ای ابو عبداﷲ! درباره کسی که در خدا شک کرده، چه میفرمایی؟». امام فرمود: «کافر است، ای ابو محمّد!». ابو بصیر پرسید: «پس آن کس که در [نبوّتِ] رسول خدا شک کند، چه؟». فرمود: «کافر است». سپس رو به زراره کرد و فرمود: «تنها هنگامی کافر است که انکار کند».
طبق این روایت، امام صادق علیه السلام ابتدا شک کننده در خدا و رسولش را کافر میداند؛ ولی سپس این حکم را چنین تقیید میزند که شک کننده در صورتی کافر است که در کنار شک خود، دست به انکار نیز بزند و مادامی که منکر نشده است، کافر نیست. پس آنچه در اعتقادات، اساسی است، همان تدیّن به امر اعتقادی است، نه صرف علم؛ چون اگر صرف علم ملاک بود، با وجود شک باید حکم به کفر میشد.۲
دسته سوم: روایاتی که «تدیّن» را ملاک اعتقادات معرّفی کردهاند، نه علم و یقین را. مثل این روایت از امام باقر علیه السلام که درباره مفاد میثاق عالم ذرّ فرمود:
۰.ثُمَّ بَعَثَ مِنْهُمُ النَّبِيِّينَ فَدَعَوْهُمْ إِلَى الْإِقْرَارِ بِاﷲ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ).۳ ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَى الْإِقْرَارِ