گرفته است. مثلاً قرآن، بهشت را به کسانی بشارت میدهد که اراده علو و برتری ندارند.۱ برای هر یک از این موارد میتوان احادیث فراوانی را شاهد آورد که جهت اختصار، صرفاً بر شواهد قرآنی بسنده شده است.
با توجّه به این امور میتوان گفت: اراده فقط در مرحله معرفت نیست تا تدیّن را غیر ارادی بدانیم. اراده ممکن است با تصوّرات انسان همراه باشد، همانطور که ممکن است با تصدیقات قرین باشد.۲ در تشریح و تبیین دیدگاه دوم، ادلّه دیگری نیز جهت اثبات ارادی بودن تدیّن اقامه خواهد شد.
اشکال دیگر این استدلال این است که اگر فرض کنیم اعتقاد و تدیّن قهراً بعد از شناخت حاصل میشود، از آن جا که شناخت ـ که مقدّمه تدیّن است در استدلال اختیاری دانسته شده، پس تدیّن نیز اختیاری خواهد بود؛ زیرا امری که مقدّماتش اختیاری باشد و بتوان با اختیار به آن دست یافت، خودش نیز اختیاری تلقّی میشود و مقدور با واسطه نیز یکی از افعال اختیاری مکلّف است و میتواند هدف اصلی از وجوب باشد. بنا بر این، مانعی وجود ندارد که اعتقاد و تدیّن را واجب اصلی بدانیم.
درباره دلیل دوم نظریه نخست، باید گفت: آنچه با دلیل مذکور ثابت میشود، تعلّق وجوب به اصل معرفت و شناخت است، و اینکه شناخت خدا از مراتب شکر علمی است. امّا این دلیل اثبات نمیکند که شناخت، مقصود اصلی در عقاید است. ادلّه اثباتگر وجوب معرفت، وقتی با ادلّه وجوب نفسی بودن شناخت عقلی ضمیمه شود، میتواند نتیجه بدهد که تدیّن، مقصود اصلی نیست. در حالی که هر دو دلیلِ اثباتکننده وجوب نفسیِ معرفت عقلی و غیر اختیاری بودن تدیّن، با چالش روبهرو شد. در این صورت، ادلّه اثباتگر وجوب معرفت نمیتواند ثابت