هماهنگی آن با سایر باورهای بشر است. هر اندازه گزارهای با سایر باورها همسو باشد، به همان میزان نیز صادق است.۱
نقد: اوّلاً، در معنای انسجام، ابهام وجود دارد. آیا منظور انسجام و هماهنگی میان همه معارف بشری است یا بخشی از آنها؟ در صورت اوّل، باید منکر دستیابی به معرفت شد؛ زیرا یافتن گزارهای که با همه علوم و معارف بشری هماهنگ و منسجم باشد، امری دست نیافتنی است. امّا اگر مقصود این است که با بخشی از معارف بشری هماهنگ باشد، در این صورت، چگونه میتوان پذیرفت گزارهای به جهت هماهنگی با بخشی از علوم صادق باشد، در عین اینکه با بخش دیگر ناهماهنگ است؟۲
ثانیاً، با توجّه به این معیار، تسلسل رخ خواهد داد؛ زیرا تشخیص صدق گزاره «الف» به جهت هماهنگی آن با برخی از معارف بشری مثل «ب» و «ج» و «د» است. حال سؤال این است که صدق این سه گزاره به چیست؟ احتمالاً به جهت هماهنگی آنها با ر و و و ﻫ. صدق همین گزارهها نیز به جهت هماهنگی با برخی دیگر از گزارهها خواهد بود و این سؤال از صدق، به همین نحو ادامه خواهد داشت.۳
ثالثاً، اين نظريه از تبيين صدق تک گزاره ناتوان است. اگر فرض شود فقط يک گزاره داشته باشيم، چگونه میتوان به صدق آن پی برد؟
دیدگاه برگزیده در تبیین ملاک صدق گزاره
ظاهراً نظریات عملگرایانه و انسجامگرایانه، بدین جهت مطرح شدند که
1.. عباسی، «نظریهها در باب چیستی صدق (با تأکید بر دیدگاه استاد مطهری)»؛ حسینزاده، پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر: ص۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ موزر، مولدر و تروت، درآمدی موضوعی بر معرفتشناسی معاصر: ص۱۳۲ ـ ۱۳۴؛ شمس، آشنایی با معرفتشناسی: ص۱۱۰ ـ ۱۱۳.
2.. عباسی، «نظریهها در باب چیستی صدق (با تأکید بر دیدگاه استاد مطهری)»؛ حسینزاده، پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر: ص۱۲۱؛ موزر، مولدر و تروت، درآمدی موضوعی بر معرفتشناسی معاصر: ص۱۳۴ ـ ۱۳۷؛ شمس، آشنایی با معرفتشناسی: ص۱۱۳ ـ ۱۱۶.
3.. حسینزاده، پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر: ص۱۲۱.