ديدگاه برگزيده درباره باور
با توجّه به نقدهای وارد بر دو ديدگاه اخير، به نظر میرسد که رويکرد اوّل نظریه معطوف به متعلّق باور میتواند تبيينگر ماهيت باور باشد. مطابق این دیدگاه، حالت ذهنی خاصّی در شخص پدید میآید و از همین طریق با متعلّق باور نیز ارتباط برقرار میشود؛ به گونهای که باورنده آن را تصدیق میکند.۱
دیدگاههای مختلف درباره تصدیق لازم در باور (باور منتهی به معرفت)
پس از آنکه نظریه معطوف به متعلّق باور، تبیینگر ماهیت و چیستی باور دانسته شد، یکی از مهمترین سؤالهای پیشِ رو این است که میان باور و متعلّق آن، چه میزان از پذیرش مدّ نظر است؟ به عبارت دیگر، متعلّق باور باید چه سطحی از پذیرش را دارا باشد تا بتوان به آن «معرفت» اطلاق کرد؟ آیا باید حالت ایجاد شده در شخص نسبت به متعلّق باور، یقین مطابق با واقع غیر قابل زوال از روی استدلال باشد؟ یا یقین مطابق با واقع تقلیدی هم در معرفت جای دارد؟ و یا حتّی ظن مستند به دلیل قطعی نیز میتواند در متعلّق باور گنجانده شود؟
اين بحث با دو رويکرد قابل پیگیری است: الف ـ در اعتقادات چه سطحی از تصديقات حجّيت دارد؟ ب ـ در اعتقادات چه سطحی از تصديق، شرط اطلاق واژه باور را دارد؟ آنچه به مبحث باور مرتبط است رويکرد دوم است، نه اوّل. رويکرد اوّل را بايد در مبحث توجيه تبيين نمود.
عبارتهای بيان شده از سوی انديشمندان مسلمان درباره لزوم تصديق در اعتقادات و يا کفايت ظن در امور اعتقادی، غالباً در تعيين حجّيت برخی از اقسام تصديق است که کدام يک از آنها حجّيت دارد و کدام يک ندارد؛ نه اين