نقد: باید متذکّر شد که ما در صدد اثبات نقش تعبّدی برای نصوص دینی در اعتقادات هستیم و رخ دادن دور، در همین نقش متصوّر است و الا در نقش اثارهای و ارشادی، مشکل دور رخ نمیدهد. جوابی که در بالا بدان اشاره شد، در واقع خروج از محلّ بحث است و مربوط به کارکرد اثارهای نصوص دینی است که کارکردی غیر استقلالی برای ادلّه نقلی به شمار میرود.
برخی در پاسخ به اشکال دور در اعتقادات، میان مقام ثبوت و اثبات فرق گذاشتهاند. آنها معتقدند که در مقام ثبوت، ارسال رسول متوقّف بر آن است که خدایی وجود داشته باشد که از اوصاف علم و قدرت و اختیار برخوردار باشد، از افعال قبیح رویگردان باشد و انجام دهنده افعال خوب و حَسَن باشد. چنین خدایی وقتی اراده کند که بندگانش را هدایت نماید، دست به ارسال رسل میزند. پس ارسال پیامبران برای بندگان، متوقّف بر اثبات مبحث توحید و عدل است. امّا لزومی ندارد که چنین چینشی در مقام اثبات و علم نیز رعایت شود، بلکه نبیّ میتواند با آوردن معجزه، به اثاره عقول مردم دست بزند و عقول جامعه را در برابر خود خاضع و مطیع اوامر خود سازد. سپس به مردم بگوید: «خداوند یکی است» و مردم نیز از وی بپذیرند و یا دستور بدهد که در باب خداشناسی، نظر و استدلال را به کار بگیرند، یا حسن و قبح را برای آنها تبیین کند و امور قبیح و حسن را برای آنها بر شمارد.۱ این روش تقریباً همان روشی است که اشاعره از آن سود جستهاند.
نقد: پرسش اصلی در برابر این پاسخ، این است که عقول سلیم و عقل فطری به چه دلیل در مقابل مدّعی نبوّت که معجزه هم آورده است ـ خاضع شده است؟ آیا خضوع آنها، ناشی از حکم عقل در مسئله حسن و قبح نیست؟ بدون عقلی بودن حسن و قبح، این خضوع حاصل نمیشود.
از مجموع این مباحث میتوان چنین نتیجه گرفت که بهترین تقریر برای اثبات نقش استقلالیِ نقل در اعتقادات، همان گفتار خواجه طوسی است که