به لوازم و پیآمدهای هر یک اشاره شود تا در نهایت، معنای صحیح و مقبولی به دست آید.
معرفت
انسان از روشهای مختلفی مثل دیدن، شنیدن، تفکّر و شهود میتواند به شناخت دست یابد. هر کسی با دیدن منظرهها و امور گوناگون، شناختی از محیط پیرامون خود پیدا میکند. گاه با شنیدن صداهای مختلف میتواند به آنها آگاهی بیابد. در پارهای از مسائل مثل وجود خدا و اثبات آن، از راههای مختلف به تفکّر میپردازد و در نهایت نیز در آن زمینه، اعتقادی برای وی حاصل میشود. برخی از انسانها نیز بر اثر زهد و خلوص باطن، به کشف و شهود میرسند و از این طریق، به برخی از امور علم پیدا میکنند.
آیا میتوان به شناختهای مختلفِ برآمده از منابع گوناگون، عنوان واحدی به نام «معرفت» را اطلاق کرد؟ چه وجه مشترکی میان این شناختها وجود دارد که در سایه آن میتوان عنوان واحد را برگونههای مختلف تطبیق نمود؟ برای دستیابی به پاسخ این سؤالها، ناگزیر باید به مفهومشناسی واژه «معرفت» پرداخت.
۱. معنای لغوی معرفت
برخی از واژهپژوهان، «عَرَفَ» را به معنای علم و دانش دانستهاند.۱ عدّهای دیگر معتقدند که هر نوع دانشی مقصود نیست، بلکه «عَرَف» اخص از «عَلِم» است. معرفت، علم به خصوصیت و آثار هر شیء را گویند و به عبارت دیگر، معرفت، شناختی دقیقتر درباره شیء است.۲