الف ـ به هنگام مواجهه با پدیده خاص باید گفت: «من پدیده خاص ـ مثل گرما یا سرمای هوا ـ را احساس میکنم».
ب ـ به مقتضای اصل علّیت، هیچ یک از این پدیدههای ادراکی، بدون علّت تحقّق نیافته و هر کدام معلول علّتی هستند.
ج ـ علّت این امور، یا خود انسان مدرِک است و یا شیء خارج از وی.
د ـ علّت آن، خود انسان مدرِک نمیتواند باشد؛ زیرا گاه حتّی از وجود برخی از این حالات اذیت میشود و ناخواسته مبتلا به آن میشود. پس نباید وی را علّت و موجد آن حالت دانست.
ﻫ ـ پس علّت آن، امری خارج از نهاد آدمی است.
با این استدلال، میتوان به اصل وجود جهانی خارج از ذهن اذعان نمود؛ هرچند اثبات سایر خصوصیات این واقعیات مادّی، نیازمند به کارگیری فروعات اصل علّیت و سنخیت است تا با آزمایش و مشاهده مکرّر، به موارد آن پی برد. بدین صورت، شناخت واقعیت مادّی و جهان محسوس، مبتنی بر استدلال است و این استدلال از آن جا که به طور اجمال ارتکازی است، معرفت به وجود جهان خارجی نیز فطری و غیر قابل تردید خواهد بود.۱
۳ ـ ۲. نظریه پدیدارگرایی
پدیدارگروی۲، تقریرات متعدّدی دارد که در این نوشتار تنها به یکی از آنها اشاره میشود. پدیدارگروی، برگرفته از مبنای کانت بر این باور است که «اشیای خارجی» و «اشیای ذهنی» متمایزند. آنچه در ذهن ما میآید، فقط نمود یا پدیدار (فنومِنِن)۳ شیء خارجی است. هیچگاه اشیاء فی نفسه درک نمیشوند و