245
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

البتّه ممکن است در برخی از کتب معرفت‌شناسی، باور و یا معرفت حسّی را همان ادراک حسّی بدانند و حس را منبع معرفت تلقّی کنند. در این صورت، اختلاف صرفاً بر روی لفظ است که نیازی به اتّخاذ موضع نیست. در این نوشتار، میان حس، ادراک حسّی و معرفت حسّی تفکیک صورت گرفته است.۱

پس از روشن شدن معنای ادراک حسّی، باید به این سؤال پاسخ دهیم که ادراک حسّی، چگونه از معرفت حسّی پشتیبانی می‌کند؟ و این ادراک حسّی چگونه معرفت‌بخش است؟ پشتیبانی ادراک حسّی از معرفت حسّی، بدین معنا است که ادراک‌گر زمانی که در موقعیت ویژه‏ای قرار می‏گیرد، این موقعیت به وی امکان می‏دهد تا باورهای ویژه را شکل بدهد.

به بیان دیگر، گاهی شرایط و موقعیت‏ها خود، حاوی اطلاعاتی هستند و قرار گرفتن در چنین موقعیت‏هایی، ما را به‏ گونه‌ای موجّه می‏سازد تا باور‏هایی را داشته باشیم. این موقعیت‏ها ذاتاً اطّلاع‌زا هستند. دیدن یک میز، ذاتاً دربردارنده اطلاعاتی درباره رنگ، حجم، چگونگی استقرار آن در اتاق و بسیاری اطلاعات دیگر است. صرف مواجهه با این موقعیت، باعث می‏شود که در باور کردن بسیاری از این قبیل امور، موجّه باشیم.۲

پس در ادراک حسّی، موقعیت اطّلاع‌زایی منشأ پشتیبانی آن از معرفت حسّی است. این مطلب، چگونگیِ منبع بودن ادراک حسّی برای معرفت حسّی را تشریح نمود؛ ولی چراییِ معرفت‌زایی ادراک حسّی نسبت به معرفت حسّی، با تبیین مذکور معلوم نمی‏شود، بلکه نیازمند بحث دیگری در باب چیستی ادراک حسّی است. در باب چیستی ادراک حسّی، نظریات و دیدگاه‌های مختلفی ابراز شده است که در این نوشتار به سه دیدگاه عمده اشاره می‏شود.

1.. ر.ک : حسین‌زاده، کاوشی در ژرفای معرفت‌شناسی (۲) منابع معرفت: ص۲۲ ـ ۲۴؛ همو، معرفت‌شناسی دینی (۱) معرفت لازم و کافی در دین: ص۳۴ ـ ۳۵.

2.. ر.ک : شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۱۴۷.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
244

محسوب می‏شود،  هم معرفت‌بخش است و هم توجیه‌گر باور‏های مستند به آن. امّا اگر برداشت مذکور پذیرفته نشود و بحث طبق دیدگاه مشهور درباره گواهی پی گرفته شود، برای معرفت‌بخش بودنِ گواهی، باید منابع دیگری همچون وحی، حس یا عقل را که گواهی مستند به آن است، بررسی کنیم. در صورتی که منبع بودن آن‌ها ثابت شود، می‏توان انتقال معرفت از طریق گواهی را پذیرفت و آن را منبع ثانویه برای معرفت تلقّی نمود.

در هر صورت، اگر خود گواهی و یا منبع مستند به آن، توان معرفت‌بخشی را داشته باشند، ادلّه نقلی معرفت‌زا هستند و اگر در یکی از منابع تشکیک شود و معرفت‌بخشی آن زیر سؤال رود، نمی‏توان گواهی و ادلّه نقلی را معرفت‌زا تلقّی نمود و نمی‏توان انتظار داشت که معرفت جدیدی از ادلّه نقلی برای انسان حاصل شود.

۲. ادراک حسّی

آگاهی یافتن از امر محسوس، در گرو وجود چند امر است: یکم، عضو حسّی مثل چشم، گوش و… . دوم، شیء محسوس. سوم، ادراک حسّی یا مواجهه حسّی. و چهارم، باور به متعلّق ادراک حسّی. مثلاً به هنگام آگاهی یافتن از وجود یک میز، علاوه بر عضو حس کننده، باید شیء محسوس نیز وجود داشته باشد. همچنین میان فاعل شناسا و شیء محسوس نیز مواجهه حسّی صورت بگیرد تا در اثر این مواجهه، باور به آن شکل بگیرد؛ زیرا چه بسا عضو حسّی مثل چشم وجود دارد، ولی به جهت فقدان شیء محسوس و یا نبودن مواجهه با آن، باوری تولید نمی‏شود. پس شناخت امور محسوس، در گرو تحقّق یافتن این امور است.

در معرفت‌شناسی، شناخت حاصل از مواجهه حسّی را اگر مطابق با واقع هم باشد، «معرفت حسّی» می‌نامند. در این صورت، ادراک و مواجهه حسّی، منبع معرفت حسّی مذکور است. بدین طریق، باید میان ادراک حسّی و باور و معرفت حسّی، فرق گذاشت. معرفت حسّی معلول و برگرفته از ادراک حسّی است.۱

1.. ر.ک : شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۱۴۳ ـ ۱۴۵.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23608
صفحه از 435
پرینت  ارسال به