البتّه ممکن است در برخی از کتب معرفتشناسی، باور و یا معرفت حسّی را همان ادراک حسّی بدانند و حس را منبع معرفت تلقّی کنند. در این صورت، اختلاف صرفاً بر روی لفظ است که نیازی به اتّخاذ موضع نیست. در این نوشتار، میان حس، ادراک حسّی و معرفت حسّی تفکیک صورت گرفته است.۱
پس از روشن شدن معنای ادراک حسّی، باید به این سؤال پاسخ دهیم که ادراک حسّی، چگونه از معرفت حسّی پشتیبانی میکند؟ و این ادراک حسّی چگونه معرفتبخش است؟ پشتیبانی ادراک حسّی از معرفت حسّی، بدین معنا است که ادراکگر زمانی که در موقعیت ویژهای قرار میگیرد، این موقعیت به وی امکان میدهد تا باورهای ویژه را شکل بدهد.
به بیان دیگر، گاهی شرایط و موقعیتها خود، حاوی اطلاعاتی هستند و قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی، ما را به گونهای موجّه میسازد تا باورهایی را داشته باشیم. این موقعیتها ذاتاً اطّلاعزا هستند. دیدن یک میز، ذاتاً دربردارنده اطلاعاتی درباره رنگ، حجم، چگونگی استقرار آن در اتاق و بسیاری اطلاعات دیگر است. صرف مواجهه با این موقعیت، باعث میشود که در باور کردن بسیاری از این قبیل امور، موجّه باشیم.۲
پس در ادراک حسّی، موقعیت اطّلاعزایی منشأ پشتیبانی آن از معرفت حسّی است. این مطلب، چگونگیِ منبع بودن ادراک حسّی برای معرفت حسّی را تشریح نمود؛ ولی چراییِ معرفتزایی ادراک حسّی نسبت به معرفت حسّی، با تبیین مذکور معلوم نمیشود، بلکه نیازمند بحث دیگری در باب چیستی ادراک حسّی است. در باب چیستی ادراک حسّی، نظریات و دیدگاههای مختلفی ابراز شده است که در این نوشتار به سه دیدگاه عمده اشاره میشود.