241
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

ممکن است منبع بودنِ آن پذیرفته نشود، ولی توجیه‌گر و معقول‌ساز پذیرش باور تلقّی شود. مثلاً حسن به دوست خود علی بسیار اعتماد دارد و دروغی نیز از وی نشنیده است. وقتی علی از بارانی بودن هوای بیرون خبر می‏دهد و حسن نیز در اتاقی قرار گرفته که خود از وضعیت جوّی خارج از اتاق بی‌خبر است، با شنیدن این سخن علی، باور می‏کند که هوا بارانی است و در این باورمندی خود نیز عقلاً موجّه است و عُقلا نیز حسن را در عملکرد خود (پذیرش حرف شخص مورد اعتماد) معقول می‏دانند؛ به‏‌گونه‌ای که روش مذکور را زشت و یا نارسا تلقّی نمی‏کنند. هرچند احتمال خطا نیز وجود دارد، ولی این احتمال از منظر عُقلا ارزش معرفت‌شناختی ندارد. لذا می‏توان گواهی را مصدر مهمّی برای توجیه برخی از باورهای بشر دانست.

در برخی از کتب معرفت‌شناسی، یکی از فرق‌های منبع توجیه و منبع معرفت بودنِ گواهی را چنین تبیین می‏کنند که وقتی گواهی منبعی برای توجیه معرفت و باور است، لازم نیست فرد گواه خودش در موضوع گواهی موجّه باشد؛ ولی زمانی که گواهی منبع معرفت است، شخص گواه ناگزیر باید در موضوع گواهی موجّه باشد.۱

ظاهراً این فرق‌گذاری، چندان مقرون به صواب نیست؛ زیرا طبق روش متداول در معرفت‌شناسی، گواهی منبع معرفت نیست، بلکه منتقل کننده معرفت است. پس گواه یا بدون واسطه و یا با واسطه، معرفت را منتقل می‏کند. گواهِ با واسطه، توجیه خود را از گواهِ بی‌واسطه کسب می‏کند و خودش نمی‏تواند موجّه نباشد. همان‌طور که قبلاً نیز گذشت، وقتی گواهی منبع تولید معرفت یا انتقال معرفت باشد، مقصود آن است که گفتار کسی بدون هیچ عملیات استنتاج‌گروانه‌ای، مستند برای تولید معرفت در فرد دیگری باشد. پس معرفت و باور تولید شده در فرد گواهی دهنده با واسطه، مستند به قول گواهی دهنده

1.. ر.ک : شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۱۹۰.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
240

زیرا در این صورت، جزء نظریات استنتاج‌گروانه گواه است و در واقع، تصدیق مستند به گواهی نیست، بلکه گواهی نیز یکی از امور زمینه‌ساز برای شکل‌گیری معرفت است. در معرفت‌شناسی وقتی از گواهی به عنوان منبع یاد می‏شود، نظر به حالت استنتاج‌گروانه در آن نیست. به همین جهت نباید در منبع بودنِ گواه، دست به تحلیل مفاد گواهی زد و اگر چنین عملی صورت گرفت و باوری به دست آمد، نباید گفت گواهی منبع چنین باوری بوده است.۱

۱ ـ ۲. گواهی به عنوان منبع توجیه

وقتی گواهی منبع معرفت باشد و باور به قضیه و گزاره‏ای از منبع مذکور بر آمده باشد، شکّی نیست که همان منبع، توجیه‌گر معرفت نیز محسوب خواهد شد. بحث درباره منبع توجیه بودن یا نبودنِ گواهی، بیش‌تر بر مبنای مشهور درباره گواهی، استوار است که گواهی را منبع مستقلّ معرفت تلقّی نمی‏کنند و نقش آن را صرف انتقال معرفت می‏دانند.

همان گونه که در بالا اشاره شد، گاه به گواهی به عنوان یک منبع نگریسته می‌شود و از معرفت‌زا بودن یا نبودن آن سؤال می‏شود، و گاه به گواهی به عنوان یک منبع و مصدر توجیه نگاه می‏شود. زمانی که گواهی را به عنوان مصدر توجیه‌گر معرفت نام می‏برند، مقصود این است که قطع نظر از بحث تولید یا انتقال معرفت توسّط این منبع، می‏توان در توجیه معرفتی به گواهی استناد جست.

برای روشن‏تر شدن بحث، لازم است از مباحث پیش‌گفته بهره گرفت. در رویکرد مبنا‌گرایانه گفته شد که برخی از باورها (غیر پایه) توجیه خود را از باوری‏های دیگر (پایه) کسب می‏کنند. باور پایه درست است که منبع تولید باور‏های غیر پایه نیست، ولی می‏تواند نقش توجیه‌گری را ایفا نماید. در گواهی،

1.. ر.ک : شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۱۸۸؛ حسین‌زاده، کاوشی در ژرفای معرفت‌شناسی (۲) منابع معرفت: ص۲۹۰ ـ ۲۹۲.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23712
صفحه از 435
پرینت  ارسال به