225
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

پذیرش مفاد نقل با سهولت صورت بگیرد. از اعتباربخشی می‏توان دو معنا را قصد نمود: گاه مقصود از اعتباربخشیِ عقل به ادلّه نقلی، این است که عقل، اصل معرفت‌زا بودن نقل و حجّیت آن را ثابت می‏کند، و گاه مقصود این است که عقل پس از آن‌که اصل نقل را حجّت شمرد، دلیل نقلیِ خاصّی را مستند می‌سازد و از جهت مفاد، مستحکم می‏کند.

به عبارت دیگر، گاه بحث در این است که آیا نقل می‏تواند منبع معرفت برای بشر باشد یا خیر؟ عقل در این مقام، می‏تواند دست به استدلال بزند و حجّیت نقل را ثابت کند. مثلاً می‏توان سیره عقلا را که از ادلّه عقلی به معنای عام است، شاهد بر حجّیت نقل و امارات شرعی دانست و معتقد شد که ادلّه نقلیِ موجود در شرع، با توجّه به شروط خاصّ خود، حجّت هستند و می‏توان بدان‌ها تمسّک جست و می‏توانند منبع معرفتی بشر تلقّی شوند. حال بعد از آن‌که اصل امکان معرفت‌دهی برای نقل ثابت شد، گاه در مفاد و مضمون یک دلیل خاص بحث رخ می‏دهد که آیا می‏توان به مفاد آن ملتزم شد یا نه؟ در این صورت، می‏توان در نفی یا اثبات آن، از عقل و استدلال عقلی کمک گرفت. عقل می‏تواند مفاد آن دلیل نقلی را در قالب استدلالی عقلی ارائه دهد تا بدین وسیله، مضمون آن پذیرفته شود.

البتّه اعتباربخشی، همیشه بدین معنا نیست که باید مضمون خود نقل را در قالب استدلال بیارود تا قابل پذیرش باشد؛ بلکه در برخی موارد، باید قول یا دلیل مخالف را ردّ کرد و از این طریق، از نص دفاع نمود و آن را موجّه ساخت. پس در اعتباربخشی، علاوه بر موجّه‌سازیِ مضمون نقل با استفاده از به تصویر کشاندن مضمون آن در قالب استدلال عقلی، می‏توان به موجّه‌سازیِ مفاد نقل با توجّه به دفاع از آن و ردّ قول مخالف نیز پرداخت.

مقصود ما از اعتباربخشی عقل در روش نقلی، همین مورد اخیر است؛ زیرا اعتباربخشی به اصل نقل و اثبات معرفت‌بخش بودن نقل، امری درون


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
224

با توجّه به استعدادها و توان خودش سنجید. اگر کسی تمام استعدادهای داده شده را به کار ببرد، در آن خصوصیت‏ها کامل است؛ هرچند اگر این توان و استعداد‏های به فعلیت رسیده آن‌ها را مقایسه کنیم، به اندازه هم نباشند. پس مساوات در این حدیث می‏تواند از حیث به فعلیت رساندن کمالات وجودی باشد، نه از حیث کثرت ثواب. عرف نیز با این وجه همراه است؛ زیرا عرف به دو شخصی که در دو حرفه جداگانه فعّالیت می‏کنند و هر کدام در حرفه خود در حدّ اعلی قرار می‏گیرد، لفظ «مساوی» را به کار می‏برد و می‏گوید: «آن‌ها در فضل با هم مساوی‌اند و هر دو کامل‌اند» در حالی که آن‌ها در حرفه با هم هیچ اشتراکی هم ندارند.

البتّه به اعتقاد سیّد مرتضی، وجه سومی هم می‏توان برای این حدیث اقامه نمود و آن این‌که:

به اقتضای ظاهر کلام، رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام در ثواب و بقیه موارد، با هم مساوی و هم‌رتبه هستند، مگر این‌که دلیلی بر خلاف اقامه شود و بیان کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موردی ثواب بیش‌تری دارند. در این صورت، تخصیص در همان مورد پذیرفته می‌شود و در باقی موارد، به همان عموم عمل می‏شود. نبوّت که فضل محسوب می‏شود، با دلیل خاصّ خود، از حضرت علی علیه السلام سلب شده و در این جهت، مساوی با پیامبر نیستند؛ ولی در باقی موارد مثل عصمت، علم، حلم و غیره، دلیلی بر تخصیص وجود ندارد و به همان عموم این حدیث، حکم به مساوات می‏کنیم. با این بیان، به راحتی می‏توان حضرت علی علیه السلام را افضل از دیگران دانست و وی را لایق جانشینی پیامبر معرّفی کرد.۱

۲ ـ ۴. نقش اعتبار بخشی

متون دینی در موارد بسیاری، نیاز به اعتباربخشی دارند تا در نتیجه، سایه آن

1.. سیّد مرتضی‏، رسائل: ج‏۳ ص۱۳۵.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23601
صفحه از 435
پرینت  ارسال به