همگی این تلازم را پذیرفتهاند. وقتی خداوند به وسیله عقل و از طریق توجّه دادنِ انسانها به حدوثشان، حجّت را بر آنها تمام کرد، انگار بدین وسیله آنها را ملزم به پذیرش ربوبیت خود نموده است و بندگان نیز با این توجّه به دلایل مذکور، نتوانستهاند از اعتراف به ربوبیت الهی شانه خالی کنند؛ لذا مجبور به پذیرش شدهاند. در این صورت، انگار خود زبان باز کرده و اعتراف کردهاند و لذا (قالوا بلی) درباره آنها صدق کرده است.۱
۲ ـ ۲ ـ ۴. سمع و بصر
در متون دینی، دو صفت «سمع» و «بصر» به خداوند نسبت داده شده است، مثل این سخن خداوند خطاب به موسی و هارون علیهما السلام:
(قالَ لا تَخافا إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى).۲
فرمود: «مترسيد، من همراه شمايم مىشنوم و مىبينم».
و نیز عبارت (هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ؛ او است شنوای بینا) که در چند جای قرآن به کار رفته است.۳ در تفسیر این دو واژه، میان دانشمندان اختلاف وجود دارد. برخی، واژگان مذکور را به معنای حقیقی لغوی حمل کردهاند و معتقدند این دو، غیر از علم هستند. در مقابل نیز برخی دیگر معتقدند مقصود از این دو، همان علم به مسموعات و مبصرات است.
ابن میثم بحرانی از جمله کسانی است که معتقد است نباید این واژگان بر معنای حقیقی لغوی خود حمل شوند؛ زیرا این دو وصف با حفظ معنای حقیقی لغوی خود، نیازمند به گوش و چشم است که این دو در حقّ خداوند متعال راه ندارد؛ چون مستلزم جسم بودن خداوند و به تبع، تشبیه او است. پس به ناچار باید این الفاظ را تأویل نمود و به معنای مجازی، آنها حمل کرد.