181
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

۱ ـ ۸. رابطه معجزه و نبوّت

یکی از مسائل علم کلام، کیفیت دلالت معجزه بر صدق نبوّت است. آیا دلالت معجزه بر صدق و راستی گفتار پیامبران، دلیلی برهانی است و یا دلیلی اقناعی است؟ برخی معتقدند هیچ ارتباط منطقی‌ای میان معجزه و دلالت بر راستی گفتار پیامبران نیست؛ بلکه پیامبران با نشان دادن معجزه، مردم را در مقابل ادّعای خود خاضع می‏کنند. این، طبیعت بشری است که با دیدن امر خارق‌العاده، در مقابل آورنده آن خضوع می‏کند و به سخنانش گوش می‏دهد، بدون این‌که هیچ ارتباط منطقی میان معجزه و صدق پیامبران وجود داشته باشد. در مقابل، بسیاری از اندیشمندان اسلامی با تکیه بر عقل و با توجّه به چند مقدّمه، معتقدند میان معجزه و صدق گفتار پیامبران ارتباط و تلازم منطقی وجود دارد.

این‌که رابطه میان معجزه و راستی گفتار پیامبران به چه نحوی است، از جمله مسائل عقل نظری است؛ زیرا کشف یک رابطه میان دو امر، به عقل نظری مربوط است و هیچ باید و نبایدی در کار نیست. ولی این استنباط و کشف، با توجّه به یک مقدّمه عقل عملی صورت گرفته است. عقل درک می‏کند که خداوند نباید به فرد دروغ‌گو قدرت بر انجام کار خارق العاده را بدهد؛ زیرا خداوند حکیم است و کار خلاف حکمت نیز انجام نمی‏دهد. حکمت خداوند اقتضا می‏کند که بندگانش را به سوی کمال هدایت و راه‌نمایی کند و اگر خداوند به فرد دروغ‌گو قدرت بر انجام کارهای خارق‌العاده را بدهد، در واقع سبب شده است که مردم به گم‌راهی بیفتند و از هدایت دور شوند و این با حکمت الهی نیز سازگار نیست. به همین جهت، دلالت منطقیِ معجزه بر صدق و راستی گفتار پیامبران، برهانی است نه اقناعی.۱

۱ ـ ۹. عصمت پیامبران

عصمت پیامبران نیز از جمله مسائلی است که با توجّه به قاعده حسن و قبح

1.. سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۳ ص۹۴ ـ ۹۶.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
180

۱ ـ ۶. تکلیف بما لا یطاق

یکی از مسائل مهمّ علم کلام که می‏توان عنوان قاعده را نیز بدان داد، قبح «تکلیف بما لا یطاق» است. این بحث در دو آمر و مولا باید به صورت جداگانه بحث شود: الف) زمانی که مولا و امر کننده انسان است؛ ب) مولا و امر کننده، خداوند متعال است.

مورد «الف» از کارکردهای عقل عملی نیست، بلکه به کارکرد عقل نظری بر می‏گردد؛ زیرا زمانی که آمر و مولا می‏داند مکلّف قدرت بر تکلیف ندارد، در درون وی اراده جدّی نسبت به امر و نهی شکل نمی‏گیرد و به همین جهت است که تکلیف، از وی صادر نمی‏شود. به همین جهت، تکلیف ما لا یطاق در امر و نهی بشری، به استحاله تکلیف بر می‏گردد.

ولی مورد «ب» از مصادیق عقل عملی است؛ زیرا تکلیف بما لا یطاق، ظلم و قبیح است و با صفت حکمت الهی سازگار نیست. محال است خداوند حکیم، بنده را مکلّف به امری سازد که قدرت بر آن ندارد. در محال بودن این تکلیف، فرقی نمی‏کند که تکلیف ذاتاً ممکن باشد ولی به جهتی از جهات، از قدرت مکلّف خاص بیرون باشد، و یا تکلیف ذاتاً ممکن نباشد. به عبارت دیگر، تکلیف ما لا یطاق، چه به تکلیف محال بر گردد و چه بر نگردد، خود محال است و قابل پذیرش نیست.۱

۱ ـ ۷. عقاب بلا بیان

از جمله مسائلی که در علم کلام با رویکرد عقل عملی ثابت می‏شود، قبح عقاب بلا بیان است. عقل، درک و حکم می‏کند که اگر مولا تکلیفی را به بندگان اعلام نکرده باشد و با این وجود بخواهد آن‌ها را به جرم مخالفت از دستور خود عقاب کند، مرتکب ظلم به آن‌ها شده است و ظلم نیز با حکمت خداوند سازگار نیست.۲

1.. سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۱ ص۳۰۱ ـ ۳۰۲.

2.. سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۱ ص۲۶۰.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23505
صفحه از 435
پرینت  ارسال به