در برهان امکان و وجوب، از آن بهره گرفتهاند. به عبارت بهتر، اصل علّیت یکی از پیشفرضهای برهان امکان و وجوب تلقّی شده است.۱
۴ ـ ۷. انتفاء مدلول با انتفاء دلیل
از جمله روشهای استدلال به عقل نظری در مسائل کلامی، میتوان به انتفاء مدلول با انتفاء دلیل اشاره کرد. وقتی دلیلی برای وجود امری یافت نشد، میتوان آن امر را منتفی دانست. چنین استدلالی در برخی از مسائل کلامی مثل مبحث وحدت و تعدّد خداوند مطرح است.
میتوان برخی از فرازهای نامه امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام را مصداق چنین استدلالی دانست. حضرت به فرزندش مینویسد:
۰.اگر برای خداوند شریکی وجود داشت، هر آینه باید او نیز رسولانش را برای تو میفرستاد و باید آثار ملک و سلطنتش ظاهر میشد و میبایست افعال و صفاتش را میفهمیدی؛ در حالی که از این امور خبری نیست و [در نتیجه] او خدایی واحد و یکتا است.۲
در این استدلال، تعدّد اله نفی شده است؛ زیرا دلیل و نشانههای آن، موجود نیست. پس فقدان دلیل بر اله دیگر، خود بهترین شاهد بر نبودن آن است.
۴ ـ ۸. قاعده معطی شیء
یکی از قواعدی که در مبحث صفات کارآیی فراوانی دارد، قاعده معطی شیء است. وقتی علّتی کمالی را به معلول اعطا بکند، معقول نیست که خودش فاقد آن کمال باشد؛ زیرا در صورتی که معلول دارای کمالی باشد که علّت آن را ندارد، به ناچار معلول از این جهت قویتر از علّت خود خواهد شد و این، با معلول بودن وی سازگار نیست. از سوی دیگر، همه ممکنات به خداوند منتسباند. پس هر نوع کمالی که در ممکنات باشد، باید در خداوند به نحو