۳ ـ ۳ ـ ۶. وجوب لطف
وجوب لطف بر خداوند و عدم آن، از جمله مسائل اختلافی میان متکلّمین است. برخی از متکلّمین معتقدند لطف بر خداوند واجب است و برخی دیگر نیز به عدم وجوب لطف اعتقاد دارند. هر یک از طرفین برای اثبات ادّعای خود، به استدلالهای مختلفی روی آوردهاند که میتوان نمونهای از استدلال مبتنی بر برهان خلف، برای هر یک از دو دیدگاه ارائه نمود.
طرفداران وجوب لطف بر خداوند، در قالب برهان خلف چنین استدلال دارند که اگر لطف بر مولا واجب نباشد، نقض غرض رخ میدهد؛ زیرا لطف تحصیل کننده غرض مولا از تکلیف است. نقض غرض در مولا نیز خلاف مفروضاتِ اثبات شده در علم کلام است. در نتیجه، لطف بر خداوند واجب است.۱
در مقابل نیز مخالفان وجوب لطف، از همین سنخ برهان بهره گرفته و عدم وجوب لطف را ثابت نمودهاند. اگر لطف بر خداوند واجب باشد، نباید هیچ معصیت و گناهی از هیچ مکلّفی رخ بدهد؛ زیرا خداوند متعال قادر است هر نوع لطفی را برای هر نوع مکلّفی در هر نوع فعلی به کار ببرد و در نتیجه، معصیت نیز رخ ندهد؛ در حالی که این امر خلاف مشهود در میان بشر است و فراوان میتوان انسانهای عاصی و گناهکار را مشاهده نمود. همین امر، دال بر عدم وجوب لطف بر خداوند است.۲
۴. فطریات ادراکی (براهین بدیهی فلسفی)
در برخی از استدلالهای کلامی، بر قضایای کلّیای تکیه شده که بدیهی هستند و به «فطرت ادراکی» نیز شهرت دارند. از جمله این استدلالها میتوان به برهان محدودیت، حدوث، امکان و تمانع اشاره نمود.