سپس خود وی به این اشکال، چنین پاسخ میدهد که برای اینکه فاعل بتواند فعلی را انجام بدهد، لازم نیست حال و معنایی در وی ایجاد شده باشد، بلکه منشأ فاعل بودنش همان قدرت بر فعل داشتن است. وی در ادامه، برای معقول جلوه دادن این جواب، از امر مشاهده شده در میان انسانها بهره میبرد و میگوید:
۰.مگر در میان امورِ مشاهده شده در انسانها نمیبینی که برخی از ما فعلی را بعد از مدّتی انجام میدهیم، بدون اینکه حالت و معنایی در ما رخ داده باشد. در مورد خداوند نیز همین امر صادق است.
همانطور که ملاحظه میشود، در این استدلال، از برهان قیاس غایب بر شاهد استفاده شده است.۱
۲ ـ ۸. عدل
در علم کلام، این بحث وجود دارد که آیا انجام دادن افعال حسن، عقلاً بر خداوند واجب است و یا میتواند فعل قبیح را نیز مرتکب بشود؟ در این زمینه با استفاده از قیاس غایب بر شاهد، استدلال شده است. قاضی عبد الجبّار در مقام استدلال میگوید:
۰.به طور بدیهی میبینیم که اگر یکی از ما انسانها عالم به قبح یک فعل باشد و از قبیح نیز بینیاز باشد و خودش نیز به این بینیازی از قبیح علم داشته باشد، به هیچ وجه سراغ فعل قبیح نمیرود.۲
۲ ـ ۹. وجوب لطف
مبحث وجوب لطف، یکی از قواعد پر کاربرد در علم کلام است. در این قاعده، بحث بر سر این است که آیا بر خداوند لطف واجب است یا خیر؟