153
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

سپس خود وی به این اشکال، چنین پاسخ می‌دهد که برای این‌که فاعل بتواند فعلی را انجام بدهد، لازم نیست حال و معنایی در وی ایجاد شده باشد، بلکه منشأ فاعل بودنش همان قدرت بر فعل داشتن است. وی در ادامه، برای معقول جلوه دادن این جواب، از امر مشاهده شده در میان انسان‏ها بهره می‏برد و می‏گوید:

۰.مگر در میان امورِ مشاهده شده در انسان‏ها نمی‏بینی که برخی از ما فعلی را بعد از مدّتی انجام می‏دهیم، بدون این‌که حالت و معنایی در ما رخ داده باشد. در مورد خداوند نیز همین امر صادق است.

همان‌طور که ملاحظه می‏شود، در این استدلال، از برهان قیاس غایب بر شاهد استفاده شده است.۱

۲ ـ ۸. عدل

در علم کلام، این بحث وجود دارد که آیا انجام دادن افعال حسن، عقلاً بر خداوند واجب است و یا می‏تواند فعل قبیح را نیز مرتکب بشود؟ در این زمینه با استفاده از قیاس غایب بر شاهد، استدلال شده است. قاضی عبد الجبّار در مقام استدلال می‏گوید:

۰.به طور بدیهی می‏بینیم که اگر یکی از ما انسان‏ها عالم به قبح یک فعل باشد و از قبیح نیز بی‌نیاز باشد و خودش نیز به این بی‌نیازی از قبیح علم داشته باشد، به هیچ وجه سراغ فعل قبیح نمی‏رود.۲

۲ ـ ۹. وجوب لطف

مبحث وجوب لطف، یکی از قواعد پر کاربرد در علم کلام است. در این قاعده، بحث بر سر این است که آیا بر خداوند لطف واجب است یا خیر؟

1.. قاضى عبد الجبّار، شرح الاُصول الخمسة: ص۷۱.

2.. قاضى عبد الجبّار، شرح الاُصول الخمسة: ص۲۰۴.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
152

«مُعطی الشیءِ لایکونُ فاقداً للشیء» است. مطابق این قاعده، کسی که کمالی را به دیگری عطا می‏کند، ممکن نیست که خود فاقد آن کمال باشد. علم و قدرت و حیات، در بشر نیز کمال است و معطی آن، به نحو اکمل و اولی واجد آن است. دقّت در این استدلال، ما را به این امر ره‌نمون می‏شود که در میان مخلوقات و ممکنات، به وضوح دیده می‏شود کسی که فاقد چیزی باشد، نمی‏تواند آن را به دیگری بدهد و اگر کسی دارای چیزی بود، می‏تواند از آن به دیگران هم ببخشد. همین امر موجب می‏شود که در مورد غایب نیز چنین حکم کنیم و به تبع، در مورد خداوند نیز این امر را ساری و جاری بدانیم. به عبارت دیگر، قاعده «معطی الشیء لایکون فاقداً للشیء» خود، از مصادیق قاعده «قیاس الغائب علی الشاهد» است.

۲ ـ ۷. حدوث عالم

یکی از گزاره‏های اعتقادیِ مقبول در نزد اکثر متکلّمان، حدوث عالم است. بیش‌تر متکلّمان، عالم را حادث می‌دانند و به همین جهت، یکی از براهین اثبات خداوند نیز برهان حدوث است. به حدوث عالم اشکالاتی مطرح می‏شود که برخی از متکلّمین در پاسخ به این اشکال، از قیاس غایب بر شاهد استفاده نموده‏اند.

قاضی عبدالجبّار در تبیین اشکال چنین می‏گوید:

۰.برخی معتقدند که اگر جهان حادث باشد، قطعاً نیازمند به فاعل و محدث است. این فاعل اگر از این خصوصیت برخوردار باشد که در یک زمان خاص فعل را انجام نداده و در زمان بعدی آن را ایجاد کند، باید یک حالت و معنایی در وی به وجود آمده باشد که در اثر آن، دست به ایجاد زده باشد. این معنا اگر خود حادث باشد، نیازمند به محدث است و همین بحث ادامه خواهد داشت و تسلسل رخ خواهد داد که امری محال است.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23472
صفحه از 435
پرینت  ارسال به