151
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

می‏توان حسن و قبح در مقابل شرعی را به «عقلی به معنای عام» لقب داد و حسن و قبح در مقابل عقلایی را به «عقلی به معنای خاص».

در واقع، گاهی امر در تعیین ملاک حسن و قبح، دائر میان شرع و غیر شرع است که از غیر شرع به عقل به معنای عامّ کلمه تعبیر می‏شود و گاه نیز در تعیین ملاک حسن و قبح، عقل به معنای خاص و حکم عُقلا مطرح می‌شود. اشاعره ملاک در تعیین حسن و قبح را شرع می‌دانند نه غیر آن؛ ولی امامیه و معتزله معتقدند که ملاک، غیر شرع است. خود این گروه نیز به دو دسته تقسیم می‏شوند: برخی مثل حکما می‏گویند ملاک حسن و قبح، حکم عقلا است نه عقل به معنای خاص و به همین جهت، قضیه حسن و قبح عقلی را از مشهورات می‏دانند. عدّه‏ای دیگر نیز معتقدند حسن و قبح، به حکم عقل است نه عُقلا.

کسانی که حسن و قبح عقلی را به حکم عُقلا تبیین می‏کنند، معتقدند عُقلا فردی را که فعل قبیح انجام می‏دهد، مذمّت می‌کنند و نیز هر آن کس را که به فعل حسن مشغول است، مدح می‏کنند و برای آن‌ها تفاوت ندارد که فاعل خداوند باشد یا انسان.

حکما چنین حکم کردنی را نوعی مغالطه می‌شمارند؛ زیرا احکام عقلایی، از مشهورات است و برای تنظیم زندگی اجتماعی پدید آمده است و نباید آن‌ها را به خداوند که خارج از این چرخه است سرایت داد. این نوع اشکال کردن، به وضوح می‏رساند که بنا بر قول کسانی که حسن و قبح را عقلایی می‏دانند، نوعی مشابهت میان غایب و شاهد برقرار شده است و حکم در مورد شاهد (انسان‌ها) به غایب (خداوند) نیز سرایت کرده است.

۲ ـ ۶. اعطای کمال

در اثبات صفات علم و قدرت و حیات الهی، رویکرد‏ها و استدلال‏های گوناگونی صورت گرفته است. یکی از این استدلال‏ها بهره بردن از قاعده


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
150

انسان‏ها، حکم به جداییِ تدبیر از خالقیت نمودند. در میان انسان‏ها به وفور می‏بینیم که حاکمی با امر و نهی کردن، به تدبیر جامعه خود می‏پردازد، در حالی که او خالق آن جامعه نیست. کسی نیز به وی این خرده را نمی‏گیرد که حقّ امر و نهی نداری، چون خالق نیستی؛ بلکه به محض آن‌که به منصب حکومت می‏رسد، همگی سرِ تعظیم در مقابل وی فرود می‏آورند و گوش سپردن به اوامر و نواهی او را حتمی و لازم می‏دانند. همین امر، نشان می‏دهد که تدبیر می‏تواند از خالقیت جدا باشد. برخی همین حکم (جداییِ این دو امر در مورد انسان) را به خداوند هم سرایت داده‏اند و معتقدند که می‏شود خداوند خالق جهان باشد و تدبیر آن را به غیر واگذار کرده باشد و یا غیر، حقّ تدبیر داشته باشد.۱

۲ ـ ۵. حسن و قبح

برخی معتقدند اگر اشاعره در مبحث غیریت ذات با صفات الهی از قیاس غایب بر شاهد بهره گرفته‏اند، شیعه و معتزله نیز در افعال الهی از این قاعده سود جسته‏اند.۲ بحث از عقلی یا شرعی بودنِ حسن و قبح را نیز می‏توان به این امر گره زد.

در تبیین کیفیت ارتباط مبحث حسن و قبح با قاعده مذکور، باید اشاره کرد که اشاعره معتقدند حسن و قبح، شرعی است نه عقلی و در مقابل، امامیه و معتزله حسن و قبح را عقلی می‌دانند. وقتی در مقابل اشاعره قول به حسن و قبح عقلی به میان می‏آید، مقصود شرعی نبودن حسن و قبح است که خود شامل دو دیدگاه و رویکرد است: «حسن و قبح عقلایی» و «حسن و قبح عقلی». به عبارت دیگر، حسن و قبح عقلی دو اصطلاح دارد: یکی در مقابل شرعی و دیگری در مقابل عقلایی. برای تمییز و جداسازی این دو اصطلاح از یکدیگر،

1.. سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۲ ص۶۴ ـ ۶۵.

2.. شافعی، المدخل إلی دراسة علم الکلام: ص۱۶۵.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23523
صفحه از 435
پرینت  ارسال به