میتوان حسن و قبح در مقابل شرعی را به «عقلی به معنای عام» لقب داد و حسن و قبح در مقابل عقلایی را به «عقلی به معنای خاص».
در واقع، گاهی امر در تعیین ملاک حسن و قبح، دائر میان شرع و غیر شرع است که از غیر شرع به عقل به معنای عامّ کلمه تعبیر میشود و گاه نیز در تعیین ملاک حسن و قبح، عقل به معنای خاص و حکم عُقلا مطرح میشود. اشاعره ملاک در تعیین حسن و قبح را شرع میدانند نه غیر آن؛ ولی امامیه و معتزله معتقدند که ملاک، غیر شرع است. خود این گروه نیز به دو دسته تقسیم میشوند: برخی مثل حکما میگویند ملاک حسن و قبح، حکم عقلا است نه عقل به معنای خاص و به همین جهت، قضیه حسن و قبح عقلی را از مشهورات میدانند. عدّهای دیگر نیز معتقدند حسن و قبح، به حکم عقل است نه عُقلا.
کسانی که حسن و قبح عقلی را به حکم عُقلا تبیین میکنند، معتقدند عُقلا فردی را که فعل قبیح انجام میدهد، مذمّت میکنند و نیز هر آن کس را که به فعل حسن مشغول است، مدح میکنند و برای آنها تفاوت ندارد که فاعل خداوند باشد یا انسان.
حکما چنین حکم کردنی را نوعی مغالطه میشمارند؛ زیرا احکام عقلایی، از مشهورات است و برای تنظیم زندگی اجتماعی پدید آمده است و نباید آنها را به خداوند که خارج از این چرخه است سرایت داد. این نوع اشکال کردن، به وضوح میرساند که بنا بر قول کسانی که حسن و قبح را عقلایی میدانند، نوعی مشابهت میان غایب و شاهد برقرار شده است و حکم در مورد شاهد (انسانها) به غایب (خداوند) نیز سرایت کرده است.
۲ ـ ۶. اعطای کمال
در اثبات صفات علم و قدرت و حیات الهی، رویکردها و استدلالهای گوناگونی صورت گرفته است. یکی از این استدلالها بهره بردن از قاعده