149
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

چنین علمی از خداوند هستند. آن‌ها معتقدند که جزئیات، جسمانی و مادّی هستند و تناسب میان علم و معلوم اقتضا می‏کند که علم به جزئیات، با ادوات و ابزار مادّی و جسمانی صورت بگیرد؛ در حالی که چنین امری در خداوند راه ندارد و خداوند از جسم و لوازم جسمانی منزّه و به دور است.۱

در این تقریر، به وضوح می‏توان مشاهده کرد که ابتدا به علم انسان نسبت به جزئیات توجّه شده است و از آن، نیازمندی به ابزار استخراج شده و سپس همین حکم را درباره خداوند نیز سرایت داده‏اند. حکم مذکور البتّه اشتباه است، زیرا سرایت دادنِ خصوصیت علم حصولی به علم حضوری است؛ ولی به هر حال، استنباطی است که به قاعده مذکور تکیه دارد.

به‏گونه دیگری نیز از همین قاعده، برای انکار علم خداوند به جزئیات استفاده شده است. برخی، علم را یک صورت مساوی با معلوم می‌دانند که در نزد عالم شکل می‏گیرد. صور اشیاء نیز به تبع، مختلف است. پس لازم می‏آید که معلومات موجود در نزد عالم، متعدّد و متکثّر باشند؛ امری که در مورد خداوند موجب کثرت در ذات و ترکیب است.۲ این تقریر نیز بر پایه قیاس علم خداوند به علم انسان است. در انسان می‏بینیم که صور اشیاء، در ذهن وی نقش بسته است. پس در خداوند نیز باید به همین منوال باشد و در نتیجه، کثرت در ذات وی رخ خواهد داد.

۲ ـ ۴. رابطه تدبیر و خالقیت

یکی از مباحث علم کلام، بحث از امکان جدایی تدبیر از خالقیت است. آیا ممکن است کسی که خالق چیزی نیست، تدبیر آن را دست بگیرد؟ جوامع شرک‌آلود، به امکان جدایی این دو از هم، تمایل نشان دادند. یکی از دلایل این تفکّر، بهره‌گیری از قیاس غایب به حاضر است. آن‌ها با مقایسه تدبیر در میان

1.. سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۱ ص۱۲۶.

2.. سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۱ ص۱۲۷.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
148

الفاظی را خلق کند و از طریق آن با نبیّ خود ارتباط برقرار کند؛ ولی اختلاف در این است که آیا علاوه بر ایجاد صوت، صفت ذاتیِ کلام که غیر از علم باشد نیز در خداوند وجود دارد یا خیر؟

امامیه و معتزله معتقدند غیر از کلام لفظی، در ذات خداوند کلام نفسی معنا ندارد. بله، قبل از صدور این الفاظ حادث، می‏توان گفت علم به آن‌ها در خداوند وجود دارد و این علم نیز صفت ذاتی است؛ ولی اشاعره معتقدند که در ذات خداوند علاوه بر این علم، صفت دیگر و مغایر با علم نیز یافت می‏شود که منشأ کلام لفظی نیز شمرده می‌شود. فضل بن روزبهان برای تبیین این حالت، از قیاس غایب بر شاهد بهره می‏گیرد. او می‏گوید:

۰.هر انسانی وقتی می‏خواهد صحبت کند، در نفس او علاوه بر علم، معنای دیگری نیز یافت می‏شود که نمونه بارز آن را می‏توان وقتی تصوّر کرد که مثلاً شخص می‏خواهد در نزد پادشاه صحبت کند. قبل از رفتن به نزد پادشاه، در ذهن خود الفاظ را مرتّب می‏کند، کلمات را انتخاب می‏کند و در ذهن خود، خطابه خوبی را فراهم می‏کند و دائم به خود می‏گوید: «چنین می‏گویم و چنان». همین امر نشان می‏دهد که در انسان علاوه بر صفت کلام لفظی، یک معنایی نیز در وی وجود دارد که از آن با نام «کلام نفسی» می‏توان یاد کرد. در مورد خداوند نیز همین امر صادق است؛ با این تفاوت که در انسان این معنا حادث است، آن هم به تبع ذات انسان؛ ولی در خداوند قدیم است به تبع ذات وی.۱

۲ ـ ۳. علم خداوند به جزئیات

متکلّمان با استدلال‏های مختلفی، علم خداوند به جزئیات عالم را اثبات می‏نمایند؛ ولی در مقابل، برخی با استفاده از قیاس غایب بر شاهد، در صدد نفی

1.. مظفّر، دلائل الصدق: ج۲ ص۲۲۵ ـ ۲۲۶؛ سبحانی، الإلهيات على هدى الکتاب و السنّة و العقل: ج۱ ص۱۹۷ ـ ۱۹۸ و ص۲۰۳.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23518
صفحه از 435
پرینت  ارسال به