مستعد برای پذیرش علم،۱ و علمِ برآمده از قوّه پذیرنده آن.۲ به نظر میرسد همانگونه که ابن فارس و برخی لغتپژوهان دیگر تصریح کردهاند، عقل به معنای منع و نهی است. قوّه عقل نیز قوّهای است که از انجام کارهای ناپسند و گفتار نابهجا منع میکند و لازمه چنین منعی این است که خوب و بد را بشناسد تا بتواند از انجام کار ناپسند پیشگیری کند و بیشک بدون شناخت این امور، هیچگونه منع از کار زشت و امر به انجام کار خوب، از عقل صادر نخواهد شد. از همین رو میتوان برداشت کرد که عقل، در واقع، به معنای «مَنع» است و به دلالت التزامی نیز به شناخت و فهم دلالت دارد. با توجّه به همین معنای لغوی، میتوان علّت نامگذاری عقل به این نام را کشف کرد، همانطور که برخی نیز بدان تصریح کردهاند؛۳ زیرا عقل، انسان را از افتادن در مهلکه باز داشته و منع میکند.
اقسام عقل
برای عقل، به لحاظهای مختلف، تقسیمهای گوناگونی ذکر شده است؛ مثل تقسیم بهلحاظ وجودشناختی، تقسیم بهلحاظ معقولِ آن، تقسیم به لحاظ عرصه حضور و تقسیم بهلحاظ کارکرد آن. در این جا به جهت رعایت تناسب با محتوای نوشتار، تنها به تقسیم عقل از لحاظ کارکرد آن اشاره خواهد شد.
عقل دوگونه کارکرد دارد: کارکرد استقلالی و کارکرد آلی. مقصود از کارکرد استقلالی عقل، آن است که عقل منبع مستقلّ معرفت بشری تلقّی شود و توان اعطای معرفت به بشر را داشته باشد. این کارکرد را میتوان «فعّالیت برونْ منبعیِ عقل» بهشمار آورد. مقصود از کارکرد آلی عقل نیز این است که عقل بهعنوان ابزاری در اختیار منبع دیگری همچون وحی قرار گیرد. این کارکرد را میتوان «فعّالیت درونْ منبعیِ عقل» قلمداد کرد.