113
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

ملاک، ناظر به اصطلاحی از اصول دین است که در مقابل احکام قرار می‏گیرد و همان‌طور که گفته شد، این اصطلاح تمام مسائل اعتقادی اعم از اصول مذهب، کلّیات مسائل اعتقادی و جزئیات آن‌ها را در برمی‌گیرد.

ملاک دوم: اگر وجوب اعتقادورزی و تدیّن به امور اعتقادی، مطلق باشد و مشروط به حصول علم نباشد، آن مسئله از اصول دین به حساب می‌آید و اگر این وجوبْ، مشروط به حصول علم باشد به‏‌گونه‌ای که تحصیل علم بر مکلّف واجب نباشد، از فروع اعتقادی خواهد بود.۱ همان‌طور که روشن است، این ملاک، ناظر به اصول دین و فروع اعتقادی است و با ملاک پیشین از این جهت فرق دارد که ملاک پیشین، کلّ مسائل دینی را به دو دسته تقسیم می‏کرد: بخشی را اصول دین (همه مسائل اعتقادی) و بخشی را فروع دین (مسائل فقهی و اخلاقی)؛ ولی این ملاک در صدد تقسیم‏بندی مسائل اعتقادی است که خودِ مسائل اعتقادی دو قسم‌اند: بخشی را «اصول اعتقادی» و بعضی را «فروع اعتقادی» گویند.

ملاک سوم: اگر در مسئله‌ای از اعتقادات، نَقْل کارایی نداشته باشد، از زمره اصول دین است و اگر نقل در آن مسئله کاربرد داشته باشد، از زمره فروع اعتقادی خواهد بود.

سیّد محسن خرّازی در شرح کتاب عقائد الامامیه مرحوم مظفّر می‏نویسد:

۰.مصنّف در یکی از حاشیه‏های خود بر کتاب عقائد الامامیة می‏نویسد: «چنین نیست که تمام مسائلی که در این کتاب آورده‏ایم، جملگی از اصول اعتقادات باشد؛ زیرا بسیاری از آن‌ها مثل مسئله قضا و قدر، رجعت و برخی دیگر از آن‌ها، از جمله مسائلی است که تحصیل علم و استدلال بر آن، بر مکلّف لازم نیست و حتّی می‏توان در این گونه مسائل به نقل نیز مراجعه کرد. در واقع، ملاک تقسیم اعتقادات به اصول و فروع،

1.. شیخ الانصاری، فرائد الاُصول: ج۱، ص۲۷۳؛ مروّج، منتهى الدراية: ج۵، ص۹۷.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
112

است، از امام رضا علیه السلام درخواست می‏شود که حلال و حرام، واجب و مستحب را تبیین نمایند. حضرت نیز در پاسخ، از مباحث توحیدی شروع می‏نمایند. بعد به مبحث نبوّت و امامت اشاره می‏کنند و سپس به برخی از احکام فقهی همچون وضو و مبطلات آن، موارد وجوبی و استحبابی روزه، امانت‌داری، امر به معروف و نهی از منکر، گناهان کبیره و صغیره، لزوم ناامید نشدن از رحمت خداوند و برخی از فروعات فقهی اشاره می‏نمایند و در پایان هم می‏فرمایند: «فَهَذَا أُصُولُ‏ الدِّينِ».۱

همچنین در برخی از روایات، عنوان اصول دین، بر خود ائمّه علیهم السلام اطلاق شده است. مثلاً در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل می‏شود، ایشان پس از ذکر برخی از اوصاف و صفات امامان می‏فرماید: «وَ نَحْنُ أُصُولُ‏ الدِّينِ».۲

در نوشتار حاضر، اصطلاح «اصول دین» در مقابل «فروع اعتقادی» به کار می‌رود. در ادامه، به بیان و شمارش این اصول پرداخته خواهد شد.

ملاک در اصول دین

نکته دوم در بحث اصول دین، پاسخ دادن به این سؤال است که با چه ملاکی برخی از مسائل را در اصول دین و برخی را در فروع قرار می‏دهیم؟ آیا برای تفکیک میان این مسائل، می‏توان ملاکی ارائه کرد؟ برخی از اندیشمندان برای تفکیک میان مسائل گوناگون و دسته‏بندی آن‌ها به اصول و فروع دین، ملاک‏هایی را ارائه نموده‏اند که در ادامه به آن‌ها پرداخته می‏شود.

ملاک اوّل: هدف اصلی در اصول دین، اعتقاد باطنی و تدیّن‌ورزیِ ظاهری به آن‌ها است، هرچند که بعضی از آثار عملی هم بر آن بار شود؛ ولی هدف اصلی از فروع دین، عمل کردن به آن‌ها است، هرچند که قبل از آن باید شناخته بشوند.۳ این

1.. مجلسى، بحار الأنوار: ج۱۰ ص۳۶۰ ـ ۳۶۶.

2.. طوسى‏، الأمالی: ص۶۵۴.

3.. انصارى، فرائد الاُصول: ج۱ ص۲۷۳؛ مروّج، منتهى الدراية: ج۵ ص۹۷.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23615
صفحه از 435
پرینت  ارسال به