است، از امام رضا علیه السلام درخواست میشود که حلال و حرام، واجب و مستحب را تبیین نمایند. حضرت نیز در پاسخ، از مباحث توحیدی شروع مینمایند. بعد به مبحث نبوّت و امامت اشاره میکنند و سپس به برخی از احکام فقهی همچون وضو و مبطلات آن، موارد وجوبی و استحبابی روزه، امانتداری، امر به معروف و نهی از منکر، گناهان کبیره و صغیره، لزوم ناامید نشدن از رحمت خداوند و برخی از فروعات فقهی اشاره مینمایند و در پایان هم میفرمایند: «فَهَذَا أُصُولُ الدِّينِ».۱
همچنین در برخی از روایات، عنوان اصول دین، بر خود ائمّه علیهم السلام اطلاق شده است. مثلاً در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل میشود، ایشان پس از ذکر برخی از اوصاف و صفات امامان میفرماید: «وَ نَحْنُ أُصُولُ الدِّينِ».۲
در نوشتار حاضر، اصطلاح «اصول دین» در مقابل «فروع اعتقادی» به کار میرود. در ادامه، به بیان و شمارش این اصول پرداخته خواهد شد.
ملاک در اصول دین
نکته دوم در بحث اصول دین، پاسخ دادن به این سؤال است که با چه ملاکی برخی از مسائل را در اصول دین و برخی را در فروع قرار میدهیم؟ آیا برای تفکیک میان این مسائل، میتوان ملاکی ارائه کرد؟ برخی از اندیشمندان برای تفکیک میان مسائل گوناگون و دستهبندی آنها به اصول و فروع دین، ملاکهایی را ارائه نمودهاند که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
ملاک اوّل: هدف اصلی در اصول دین، اعتقاد باطنی و تدیّنورزیِ ظاهری به آنها است، هرچند که بعضی از آثار عملی هم بر آن بار شود؛ ولی هدف اصلی از فروع دین، عمل کردن به آنها است، هرچند که قبل از آن باید شناخته بشوند.۳ این