است؛ بدين معنا که معرفت هميشه صادق است و نمیتوان معرفت بدون مؤلّفه صدق را تصوّر نمود، ولی آيا صدق نيز هميشه در ضمن معرفت وجود دارد يا میتوان مؤلّفه صدق را منفک از باور و معرفت نيز تصوير نمود؟
برخی معتقدند که میتوان صدق را جدا از معرفت تصوّر کرد. واقعیتهای بیشماری وجود دارند که هنوز به آنها معرفت پیدا نکردهایم. پس میتوان گزاره صادقی را در نظر گرفت که مورد معرفت و باور واقع نشده است؛ بهویژه با عنایت به این که واقعیتهای عالم، بیش از معرفتهای ما هستند و ما هر روزه در صدد کشف این حقایق هستیم.۱
نقد: همانطور که در مدخلیت باور در حقیقت معرفت بیان شد، به ظاهر میان وجود واقعیت و صدق آن، خلط شده است. صدق، صفت واقعیت و امر خارجی نیست. واقعیت و امر خارجی، صادق یا کاذب نیست تا بگوییم واقعیات صادق فراوانی وجود دارند که ما هنوز به آنها معرفت نداریم؛ بلکه صدق و کذب، از شئونات خبر است و در قضیه بهکار میرود. این قضایا هستند که متّصف به صدق و کذب میشوند.
تصوّر اینکه گزارهای باشد و هنوز مورد معرفت کسی واقع نشده باشد، در واقع، اشتباهی است که در ذهن ما رخ داده است؛ زیرا ما واقعیت فرضیِ صادق را ابتدا به قالب گزاره در آورده و تصوّر کردهایم که گزاره بالقوّهای وجود دارد و کسی هم به آن علم پیدا نکرده است، با اینکه با واقعیت خارجی نیز مطابقت دارد و صادق است.
پس به نظر میرسد که مؤلّفه صدق، همراه با معرفت و قرین با آن است و نمیتوان صدق خارج از معرفت و گزاره را تصوّر کرد.
۳. مؤلّفه توجیه
معقول بودن پذیرفتن و اعتقاد به گزارهای، در گرو ارائه توجیه مقبولی برای آن