51
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

که قطع نظر از صادق و موجّه بودنشان، کدام يک باور محسوب می‏شوند و کدام يک خير. به همين جهت، کلمات مذکور نمی‌تواند شاهدی برای مقام مورد بحث ما باشد. ما در اين مقام، در صدد بیان این مطلبیم که در چه مواردی باور وجود دارد و در چه مواردی باور وجود ندارد؛ چه این باور صادق موجّه باشد، چه صادق غیر موجّه و چه موجّه غیر صادق.

همان طور که در ابتدای بحث باور و معنای آن بیان شد، باور و پذیرش و تصدیق، در معنای عرفی به یک معنا است و تفاوتی با یکديگر ندارند. پس هر جا که باور وجود دارد، از جهت معنایی می‏توان گفت که تصدیق هم وجود دارد و تصدیق با باور مرادف و مساوق است.

تصدیق نیز در جایی وجود دارد که تمایل به یکی از دو طرف قضیه (وجود یا عدم آن) وجود داشته باشد و این تمایل نیز در حدّ ضعیف نباشد. به عبارت دیگر، تصدیق در مواردی است که نسبت قضیه از حدّ شک فراتر برود و پذیرش مضمون گزاره، یا محتمل باشد یا قطعی. زمانی که مفاد جمله را به صورت قطعی یا محتمل ظنّی بپذیریم، در این صورت، تصدیق و باور به آن قضیه حاصل شده است. در نظریه معطوف به متعلّق باور نیز بیان شد که حالت ایجاد شده در شخص نسبت به متعلّق گزاره، به صورت تصدیق باشد. تضییق معنای تصدیق به برخی از موارد آن ـ مثل «جزمی»، «جزمی مطابق با واقع» یا «جزمی مطابق با واقع زوال‌ناپذیر» ـ به جهت دخالت دادن عنصر توجیه است. پس، از جهت باور بودن، هیچ اختلافی میان آن‌ها وجود ندارد؛ هرچند ممکن است اين باور گاه موجّه و گاه غیر موجّه باشد. در نتيجه، آنچه در باب عنصر باور پذیرفته است، وجود نوعی تصديق به گزاره است؛ چه به نحو ظنّی و چه یقینی، چه با دلیل چه بدون دلیل، چه زوال‌پذیر چه زوال‌ناپذیر. همه اقسام مذکور در معنای عرفی باور داخل‌اند. مؤیّد این گفتار، همان نقل قول از منطقیّین در تقسیم تصدیق به اقسام مختلف آن است.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
50

ديدگاه برگزيده درباره باور

با توجّه به نقدهای وارد بر دو ديدگاه اخير، به نظر می‏رسد که رويکرد اوّل  نظریه معطوف به متعلّق باور  می‏تواند تبيين‌گر ماهيت باور باشد. مطابق این دیدگاه، حالت ذهنی خاصّی در شخص پدید می‌آید و از همین طریق با متعلّق باور نیز ارتباط برقرار می‏شود؛ به‏ گونه‌ای که باورنده آن را تصدیق می‏کند.۱

دیدگاه‏های مختلف درباره تصدیق لازم در باور (باور منتهی به معرفت)

پس از آن‌که نظریه معطوف به متعلّق باور، تبیین‌گر ماهیت و چیستی باور دانسته شد، یکی از مهم‌ترین سؤال‌های پیشِ رو این است که میان باور و متعلّق آن، چه میزان از پذیرش مدّ نظر است؟ به عبارت دیگر، متعلّق باور باید چه سطحی از پذیرش را دارا باشد تا بتوان به آن «معرفت» اطلاق کرد؟ آیا باید حالت ایجاد شده در شخص نسبت به متعلّق باور، یقین مطابق با واقع غیر قابل زوال از روی استدلال باشد؟ یا یقین مطابق با واقع تقلیدی هم در معرفت جای دارد؟ و یا حتّی ظن مستند به دلیل قطعی نیز می‏تواند در متعلّق باور گنجانده شود؟

اين بحث با دو رويکرد قابل پی‌گیری است: الف ـ در اعتقادات چه سطحی از تصديقات حجّيت دارد؟ ب ـ در اعتقادات چه سطحی از تصديق، شرط اطلاق واژه باور را دارد؟ آنچه به مبحث باور مرتبط است رويکرد دوم است، نه اوّل. رويکرد اوّل را بايد در مبحث توجيه تبيين نمود.

عبارت‏های بيان شده از سوی انديشمندان مسلمان درباره لزوم تصديق در اعتقادات و يا کفايت ظن در امور اعتقادی، غالباً در تعيين حجّيت برخی از اقسام تصديق است که کدام يک از آن‌ها حجّيت دارد و کدام يک ندارد؛ نه اين

1.. شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۸۷ ـ ۹۰، موزر، مولدر و تروت، درآمدی موضوعی بر معرفت‌شناسی معاصر: ص۱۰۲ ـ ۱۱۴.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23690
صفحه از 435
پرینت  ارسال به