در کتب کلامی، دین و احکام شرعی را لطفی جهت دستیابی به احکام و تکالیف عقلی دانستهاند و معتقدند انسان با پایبندی به تکالیف شرعی، بهتر میتواند به تکالیف عقلی بپردازد و به همین جهت، تکلیف شرعی، لطف شمرده میشود. از طرفی نیز تکالیف شرعی، بدون پیامبران قابل شناخت نیست. پس باید پیامبرانی برای بشر فرستاده شود تا در سایه آن به تکالیف شرعی و در نتیجه به تکالیف عقلی دستیافت.
استدلال دیگری که در کتابهای کلامی ارائه میشود، این است که انسان با تکیه بر عقل خود نمیتواند به سعادت و هدایت نهایی برسد؛ زیرا راههای هدایت و سعادت را با عقل صرف نمیتوان شناخت. پس نیاز به شخصی است که این راهها را از طریق وحی دریافت کرده باشد و به بشر نیز اعلام کند. چنین شخصی، جز انبیا و پیامبران الهی نخواهد بود. تنها پیامبران هستند که به همه راههای منجر به سعادت و هدایت بشر علم و آگاهی دارند. این استدلال به وضوح، لطف بودن بعثت و ارسال پیامبران را نشان میدهد.۱
۵ ـ ۲. امامت
در میان متکلّمین اسلامی، کمتر کسی یافت میشود که وجوب امامت را نپذیرد. این عدّه به اندازهای کم هستند که سیّد مرتضی معتقد است آنها به جهت کمیِ اعضا، به عنوان یک گروه هم نمیتوانند مطرح باشند.۲ سایر متکلّمین در اصل وجوب امامت با یکدیگر اتّفاق نظر دارند؛ ولی در ملاک و منشأ این وجوب، دیدگاه واحدی ارائه نکردهاند. اشاعره و برخی از فرق کلامی، منشأ و ملاک وجوب امامت را نص و شرع میدانند و امامیه و معتزله آن را به عقل واجب میدانند.