51
روش‌های توان‌افزایی در سختی‌ها

طبیعی است که قلب مقدّس پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله با وجود این همه تهمت و نسبت ناروا، اندوهگین و ناراحت گردد و از این‌که مردم با وجود این همه دلایل و براهین روشن، باز در مسیر کفر قدم بردارند، غمگین گردد؛ امّا خداوند برای برطرف نمودن این اندوه به وی یادآوری می‌کند که چنین نسبت‌ها و سخنان ناروایی، منحصر به او نبوده است؛ بلکه این اتّهامات درباره دیگر انبیا نیز تکرار شده است. به گونه‌ای که هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نکرد، جز این که به او نسبت جادو یا جنون می‌دادند:

(كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ.۱

این گونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها به سوی قومی فرستاده نشد مگر این که گفتند: او ساحر است یا دیوانه!).

به همین دلیل در آیه ۴۳ سوره فصلت برای تسلیت خاطر پیامبر صلی الله علیه و اله و آموختن درس استقامت و پای‌مردی به همه کسانی که مورد تهمت دشمنان قرار می‌گیرند، از همانندی و تشابه موضعگیری‏های مخالفان پیامبران در طول تاریخ‏ خبر می‌دهد و می‌فرماید:

(مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ.۲

به تو جز آنچه به پیامبران پیش از تو گفته شده است، گفته نمی‌شود).

خلاصه، نه دعوت تو به سوی آیین توحید و حق، مطلب تازه‌ای است و نه تهمت و تکذیب آنها. پس محکم بِایست و به این سخنان اعتنا مکن و دعوت توحید را تداوم بخش و بدان که خدا با توست.۳

1.. سورۀ ذاریات، آیۀ ۵۲. کلمۀ «کذلک» به شباهت کفّار قریش با امّت‌های پیشین در اتّهام جنون به پیامبر صلی الله علیه و اله اشاره دارد (ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏۹، ص۳۹۶).

2.. سورۀ فصلت، آیۀ ۴۳.

3.. تفسیر نمونه، ج‏۲۰، ص۳۰۳. بعضی از مفسّران احتمال داده‏اند که منظور از این جمله، این است که سخنانی که از سوی خدا به تو گفته می‏شود، همان سخنانی است که به انبیای پیشین گفته شد (ترجمۀ مجمع البیان، ج‏۲۲، ص۷۴؛ مفاتیح الغیب، ج‏۲۷، ص۵۶۹) که در این صورت، مربوط به بحث ما نخواهد بود.


روش‌های توان‌افزایی در سختی‌ها
50

می‌کردند،۱ زمانی وی را شاعر۲ می‌نامیدند۳ و گاهی نسبت کهانت۴ به وی می‌دادند.۵ در مواردی اهل کتاب، مشرکان را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلی الله علیه و اله معرفی می‌کردند۶ و این گونه او را به گم‌راهی متّهم می‌ساختند. در برخی موارد نیز منافقان ایشان را به عدم رعایت عدالت در تقسیم صدقات، متّهم می‌کردند و یا نسبت خیانت به ایشان می‌دادند که خداوند پیامبرش را از خیانت به دیگران مبرّی می‌شمارد.۷

1.. (قَالَ ٱلْكَافِرُونَ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ) (سورۀ یونس، آیۀ ۲. نیز، ر.ک: سورۀ هود، آیۀ ۷؛ سورۀ ص، آیۀ ۴؛ سورۀ زخرف آیۀ ۳۰ و ... .

2.. «شعر» در اصل به معنای دانستن و توجّه خاص است. در۳۲ مورد از ۳۸ مرتبه‌ای که این واژه و مشتقاتش در قرآن به کار رفته، به این معنا آمده است. در اصطلاح نیز به کلام موزون و قافیه‏‌دار اطلاق می‌شود که در آن، دقّت و ذوق مخصوص به کار رفته است. شاعر، گویندۀ چنین کلامی است. باید اضافه کرد که شعر، بیشتر همراه با تخیلات است که در خارج، مصداق حقیقی ندارند و شاعر به قدرت خیال خویش آنها را در قالب الفاظ ریخته است (قاموس قرآن، ج‏۴، ص۴۳). ناگفته پیداست که مراد از نسبت شاعری به پیامبر صلی الله علیه و اله و شعر بودن قرآن ـ که در پنج آیه به آن اشاره شده است (سورۀ یس، آیۀ ۶۹؛ سورۀ حاقه، آیۀ ۴۱؛ سورۀ انبیا، آیۀ ۵؛ سورۀ طور، آیۀ ۳۰ و سورۀ صافات، آیۀ ۳۶) ـ ، نه به خاطر جنبۀ هنری شعر و شاعری و مقام و منزلت شاعران در میان مردم بوده است، بلکه به دلیل این بود که دو عنصر مهم شعری را به همراه داشت: یکی موزون بودن برخی از آیات، و دیگری تأثیر شگرفی که در شعر سراغ داشتند.

3.. (وَ يَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ) (سورۀ صافات، آیۀ ۳۶).

4.. «کهانت» در لغت به معنای عیبگویی است (لسان العرب، ج‏۱۳، ص۳۶۲). بنا به نقل برخی از لغت‌شناسان در زبان عبری و سریانی، «کوهن»، و در زبان آرامی، «کاهنا» تلفّظ می‌شود و به معنای غیبگو است. در اصطلاح، کاهن به کسی گفته می‌شده است که به دلیل دارا بودن نَفَس قُدسی و ملکوتی و مقام روحانی، واقعاً غیب را می‌دانسته است؛ مانند حضرت هارون علیه السلام که به همین لقب نیز شهرت داشته است؛ امّا پس از آن به مدّعیان دروغین غیب‌دانی نیز اطلاق شده است؛ همان‌هایی که جن را به استخدام خود در می‌آوردند و از این راه، به اخبار غیبی دست می‌یافتند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏۱۰، ص۱۲۶). بی شک این اصطلاح، ناشی از فرهنگ اهل کتاب و بخصوص یهود است؛ ولی در این‌که خود آنان این نسبت را به پیامبر داده و یا کفّار از آنان اقتباس نموده‌اند، هر دو احتمال وجود دارد.

5.. (فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَ لَا مَجْنُونٍ) (سورۀ طور، آیۀ ۲۹). در این آیه، هرچند به طور صریح نسبت کهانت به پیامبر صلی الله علیه و اله نقل نشده است، امّا با نفی آن از ساحت قدس نبوی، دفاع نموده است. همان‌طور که در این آیه (وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ) (سورۀ حاقه، آیۀ ۴۲) کهانت را از قرآن نفی نموده است.

6.. (وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَـٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا سَبِيلاً) (سورۀ نساء، آیۀ ۵۱). معنای این سخن آن است که پیامبر صلی الله علیه و اله گمراه‏تر از مشرکان است (مجمع ‏البیان، ج۳، ص۹۲).

7.. (وَمَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ) (سورۀ آل‏عمران، آیۀ ۱۶۱). به نظر برخی، آیه در مورد اتّهام گروهی از منافقان در جنگ «بدر» نازل شد که پیامبر صلی الله علیه و اله را به سرقت پارچۀ قرمزی که مفقود شده بود، متّهم کردند (جامع‏ البیان، مج ۳، ج۴، ص۲۰۷؛ مجمع ‏البیان، ج۲، ص۸۷۲؛ روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم، مجلّد ۳، ج۴، ص۱۷۰) برخی نیز گفته‏اند: آیه در بارۀ تیراندازان اُحُد فرود آمد که سنگر خود را رها کردند و گفتند: می‏ترسیم پیامبر، چنان‌که غنایم را در جنگ «بدر» قسمت نکرد، در این‌جا نیز قسمت نکند (مجمع ‏البیان، ج۲، ص۸۷۲؛ روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم، مجلّد ۳، ج۴، ص۱۷۰).

  • نام منبع :
    روش‌های توان‌افزایی در سختی‌ها
    سایر پدیدآورندگان :
    محسن عطاءالله
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 22966
صفحه از 368
پرینت  ارسال به