کاهن۱ میخواندند. افزون بر آن، گاه او را به جعل قرآن متّهم میساختند۲ و میگفتند: قرآن را بشری از عجم به او میآموزد و او آن را به زبان عربی درمیآورد.۳ زمانی میگفتند: قرآن، دروغی است که محمّد به کمک قومی دیگر آن را ساخته است.۴ گاهی هم از ناحیه منافقان به خیانت متّهم میشدند؛۵ امّا در مقابل همه این تهمتها خداوند به نوعی رفع اتّهام نموده است و از این طریق، به دفاع و دلداری و تقویت روحیه ایشان پرداخته است.
مثلاً وقتی پیامبر صلی الله علیه و اله را به جنون متّهم کردند و خطاب به او گفتند: (ای كسی كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانهای)؛ (يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ)،۶ در مقابل خداوند، از مصونیت وی از مرض جنون میگوید: (ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ؛۷ به لطف الهی، تو ديوانه نيستی). یا هنگامی که به ایشان نسبت شاعری و خیالبافی دادند: (أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنٰا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ؛۸ آيا ما برای شاعری ديوانه، دست از خدايانمان برداريم؟!)، خداوند از عدم تعلیم شعر به او و سزاوار نبودن چنین کاری خبر میدهد: (وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِی لَه؛۹ [ما] به او شعر نياموختيم و شایسته او نيست [که شاعر باشد]). و زمانی که وی را به افترا بستن به خدا متّهم کردند: (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ؛۱۰ گفتند: تو فقط دروغبافی!)، خداوند بر نفی
1.. (فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَ لَا مَجْنُونٍ) (سورۀ طور، آیۀ ۲۹)؛ در این آیه هرچند به طور صریح نسبت کهانت به پیامبر صلی الله علیه و اله نقل نشده است؛ اما با نفی آن از ساحت قدس نبوی معلوم میشود که وی قبلاً به کهانت متهم شده بوده است.
2.. (أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ) (سورۀ طور، آیۀ ۳۳). نیز، ر. ک: سورۀ هود، آیۀ ۳۵؛ سورۀ سجده، آیۀ ۳؛ سورۀ یونس، آیۀ ۳۸؛ سورۀ احقاف، آیۀ ۸.
3.. سورۀ نحل، آیۀ ۱۰۳؛ سورۀ دخان، آیۀ ۱۴.
4.. سورۀ فرقان، آیۀ ۴.
5.. سورۀ آلعمران، آیۀ ۱۶۱.
6.. سورۀ حجر، آیۀ ۶.
7.. سورۀ قلم، آیۀ ۲. نیز، ر. ک: سورۀ اعراف، آیۀ ۱۸۴؛ سورۀ سبأ، آیۀ ۴۶؛ سورۀ طور، آیۀ ۲۹؛ سورۀ تکویر، آیۀ ۲۲.
8.. سورۀ صافات، آیۀ ۳۶.
9.. سورۀ یس، آیۀ ۶۹. نیز، ر. ک: سورۀ حاقّه، آیۀ ۴۱.
10.. سورۀ نحل، آیۀ ۱۰۱؛ سورۀ هود، آیۀ ۱۳ و ۳۵؛ سورۀ سجده، آیۀ ۳؛ سورۀ احقاف، آیۀ ۸.